جدول جو
جدول جو

معنی خوله - جستجوی لغت در جدول جو

خوله
(خَ لِ)
تیردان که سپاهیان از گردن آویزند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). تیردانی بود که غازیان دارند. (لغت فرس اسدی ص 465) ، قندیل. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خوله
(خَ لَ)
آهوی ماده. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
خوله
(خَ لَ)
بنت جعفر بن قیس حنفی. از حی حنفیه بود و زوجه علی بن ابی طالب علیه السلام. و مادر محمد بن حنفیه پسر علی بن ابی طالب علیه السلام. (یادداشت مؤلف)
بنت منظر بن ریان فزاری. زوجه حسن بن علی علیه السلام و مادر حسن بن حسن بن علی (ع) است. (یادداشت مؤلف)
بنت هذیل از بنی الحارث. بقولی از ازواج رسول بود و پیغامبر او را طلاق گفت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خوله
(لِ)
خالی. ضد پر. (ناظم الاطباء). نقیض پر. (از برهان قاطع) :
سیکی ده بخانه وام شده ست
پنج از آن خوله پنج از آن ماله.
سوزنی (ازانجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
خوله
خالی، نقیص پر
تصویری از خوله
تصویر خوله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوشه
تصویر خوشه
(دخترانه)
تعدادی دانه میوه یا گل که به محوری متصل باشند، دسته ای از ستارگآنکه به نظر می رسد خواص مشترکی دارند، نام ششمین صورت فلکی که به شکل دوشیزه ای که خوشه گندم به دست است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حوله
تصویر حوله
نوعی پارچۀ پرزدار و ضخیم برای خشک کردن بدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توله
تصویر توله
بچۀ برخی پستانداران گوشتخوار مثلاً توله سگ، توله شیر، کنایه از سگ کوچک، کنایه از بچۀ انسان
پنیرک، گیاهی با برگ های پهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، ورتاج، خبّازی، نخیلک، نان کلاغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوهل
تصویر خوهل
پیچ خورده، کج، ناراست، دارای انحنا، برای مثال وآن بندها که بست فلاطون پیش بین / خوهل است و سست پیش کهین پیشکار من (ناصرخسرو - ۲۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ وِ لَ)
جمع واژۀ خال، بمعنی برادر مادر
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوهل
تصویر خوهل
پیچ خورده، کج، ناراست
فرهنگ لغت هوشیار
هر چه که چیزیرا بخورد و نابود کند، مانند بیماری جذام نور، پرتو، فروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خهله
تصویر خهله
کج کژ خوهله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوهله
تصویر خوهله
کج کژ مقابل راست
فرهنگ لغت هوشیار
اجتماع گلها و یا میوه ها که بواسطه محوری که قائم بهمه آنهاست نگاهداشته شده اند مانند خوشه انگور و خرما و گندم و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خولی
تصویر خولی
شبان
فرهنگ لغت هوشیار
گول، گرگ، کبست کوفته، دلهره، بد بیار منگیاگر (قمار باز)، سکگوشت گونه ای خوراک: گوشت در سرکه جوشانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوضه
تصویر خوضه
دانه مروارید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواه
تصویر خواه
خواهنده، آرزومند، طالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توله
تصویر توله
بچه سگ، بچه شغال سرگشته و بی خود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمله
تصویر خمله
ناکسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوبله
تصویر خوبله
ابله، نادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوبه
تصویر خوبه
گزسنگی، زمین بی گیاه خاک خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوچه
تصویر خوچه
تاج خروس خوچ، بستان افروز تاج خروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوه
تصویر خلوه
تهیکیدن، آبشت تنهایی، نهفت زن بی شوی
فرهنگ لغت هوشیار
کلاله دسته موی، فرشک خوشه های کوچک در خوشه بزرگ انگور چلازه کوخک، پاره گوشت دسته موی کلاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خثله
تصویر خثله
ابر زهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبله
تصویر خبله
تباه اندامی، تباه مغزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاله
تصویر خاله
خواهر مادر
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ای که بدان صورت و دستها را پاک و خشک کنند. شگفت، کار زشت، ترفندگر (تازی نیست) هوله خشک (گویش تهرانی) پزرو (مازندرانی) آبچین سچاغ (گویش تاجیکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوله
تصویر جوله
ترکش، تیردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوخه
تصویر خوخه
روزنه، پس پشت، شفتالو، دریچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشه
تصویر خوشه
اپی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خوره
تصویر خوره
آکله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاله
تصویر خاله
مرخا
فرهنگ واژه فارسی سره