جدول جو
جدول جو

معنی خوززن - جستجوی لغت در جدول جو

خوززن(زَنْ)
نام کوهی است به همدان و گویند شیر سنگی که بر دروازۀ همدان است از سنگ این کوه می باشد. (از معجم البلدان ذیل همدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوزان
تصویر خوزان
(پسرانه)
نام پهلوانی ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
نام قریتی است از قراء اصفهان مرکز ماربین. (یادداشت بخطمؤلف). صاحب انجمن آرای ناصری میگوید این ناحیت آبادکردۀ خوزان پهلوانست: نخست از ملوک گردنکش و سپهدار لشکرکش فرعون لعین از خوزان ماربین برخاست و در ملک بر ذروۀ میغ بنشست. (از ترجمه محاسن اصفهان)
نام قریتی است به هرات. (یادداشت بخط مؤلف) (از منتهی الارب)
نام قریتی است بنواحی پنج دیه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نام پهلوانی معروف است که خوزان اصفهان آبادکردۀ اوست. (انجمن آرای ناصری). در آنندراج آمده: پهلوانی بوده است از ایران از چاکران کیخسروبن سیاوش:
بیک دست مر طوس را کرد جای
منوشان و خوزان فرخنده رای.
فردوسی.
که بر کشور پارس بودند شاه
منوشان و خوزان زرین کلاه.
فردوسی.
بخندید با رستم از قلب گاه
منوشان و خوزان لشکرپناه.
فردوسی.
بسغد اندرون بود یک هفته بیش
قلیمان و خوزان همی رفت پیش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(خو)
نام شهری است در خوزستان. (انجمن آرای ناصری) :
به خوزان بردوی را دایگانش
که آنجا بود جای و خان و مانش.
(ویس و رامین).
بدایه بود رامین هم بخوزان
گه و بی گه بروی دوست پویان.
(ویس و رامین).
شدند از راه نزد ویس شادان
زخوزان آوریدندش بخوران.
(ویس و رامین).
مرا درشهر خوزان مهربانی است
که باغ خاص شه را پاسبانی است.
عطار (از انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ زَ)
دهی است جزء دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک، واقع در 15هزارگزی راه شوسۀ خمین به اراک. این دهکده کوهستانی و سردسیر با 309 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راه مالرو است. این دهکده از دو قسمت بالا و پایین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ لُ)
آنکه گوز می زند و از راه پایین باد با صدا بیرون میکند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوززن
تصویر گوززن
آنکه گوز دهد گوزنده
فرهنگ لغت هوشیار