جدول جو
جدول جو

معنی خورپرستی - جستجوی لغت در جدول جو

خورپرستی(خوَرْ / خُرْ پَ رَ)
عمل پرستیدن خورشید. خورشیدپرستی. عبادت الشمس:
پشت دین سلطان اویس آنکس که از پشتیش دین
خورپرستی را ز حربا برنتابد بیش از این.
سلمان ساوجی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
پرستاری، نگهبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودپرستی
تصویر خودپرستی
خودپرست بودن، خودخواهی، همراه با خودخواهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خداپرستی
تصویر خداپرستی
عبادت و پرستش خدا، توحید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهرپرستی
تصویر مهرپرستی
مذهب ایرانیان پیش از ظهور زردشت که درآن مهر، خدای روشنایی را پرستش می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودپرست
تصویر خودپرست
کسی که خود را بسیار دوست دارد و همه چیز را برای خود می خواهد، متکبر، خودخواه
فرهنگ فارسی عمید
(خُ رَ / رُو پَ رَ)
پادشاه پرستی. فرمان برداری از شاه. (از ناظم الاطباء) :
به خسروپرستی چنان خاص گشت
که از جملۀ خاصگان درگذشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ پَ رَ)

خودخواهی. خودکامی. حالت شخص ازخودراضی. (ناظم الاطباء) :
خودپرستی چو حلقه بر در نه
بیخودی را چو حلّه در بر کش.
خاقانی.
هر کآرد با تو خودپرستی
شمشیر ادب خورد دودستی.
نظامی.
عشق است گره گشای هستی
گردآبه زهاب خودپرستی.
نظامی.
چون برگذری ز خودپرستی
در خود نه گمان بری که هستی.
نظامی.
نشاید گفت من هستم تو هستی
که آنگه لازم آید خودپرستی.
نظامی.
سعدیا چون بت شکستی خود مباش
خودپرستی کمتر از اصنام نیست.
سعدی.
سعدیا پرهیزگاران خودپرستی میکنند
ما دهل در گردن و خر در خلاب افکنده ایم.
سعدی.
خودپرستی خیزد از دنیا و جاه
نیستی و حق پرستی خوشتر است.
سعدی.
ای پسر نیستی ز هستی به
بت پرستی ز خودپرستی به.
سلمان ساوجی.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در عین خودپرستی.
حافظ.
هر جا بتی ببینی مشغول کار او شو
هر قبله ای که بینی بهتر زخودپرستی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
پرستندۀ خورشید. عابدالشمس. (یادداشت بخط مؤلف) :
فرویاختی سوی خورشید دست
سر خویش چون مردم خورپرست.
اسدی.
، حربا. خورپا. آفتاب پرست، گل آفتاب گردان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِپَ رَ)
پرستش مهر. پرستیدن مهر، که یکی از ایزدان مهم مذهب زرتشت است. رجوع به مهر شود
لغت نامه دهخدا
(هََ پَ رَ)
در پی هوای نفس بودن. هوس رانی:
طالب زهواپرستی هند
برگشت و سوی مطالب آمد.
طالب
لغت نامه دهخدا
(ذَ پَ رَ)
دین و عمل پرستیدن آذر
لغت نامه دهخدا
(خُ پَ رَ)
عمل پرستیدن خدا. حالت پرستیدن خدا. حالت اعتقاد خدا (یادداشت بخط مؤلف). تدین. دینداری. (ناظم الاطباء) : در همه حالها راستی و یکدلی و خداپرستی خویش اظهار کرده است. (تاریخ بیهقی).
در پرستشگهی گرفته قرار
نیستم جز خداپرستی کار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گور پرستی
تصویر گور پرستی
علاقه مندی به قبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هواپرستی
تصویر هواپرستی
هوسرانی، طالب هوا و در پی هوای نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود پرستی
تصویر خود پرستی
خود خواهی، خودکامی
فرهنگ لغت هوشیار
دین وعمل پرستیدن آذر پرستیدن آتش ستایش آتش، دین زردشتی آیین زرتشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
تیمار حال کردن، ریاست، بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودپرست
تصویر خودپرست
((~. پَ رَ))
متکبر، خود خواه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوهرپرستی
تصویر گوهرپرستی
آپتئور، آپتئوز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
قیومیت، ریاست، مسئولیت، اداره، اداره کل
فرهنگ واژه فارسی سره
سودجویی، نفع جویی، نفع طلبی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بوالهوسی، چلچلی، شهوت پرستی، شهوتی، هوسرانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تکبر، خودبزرگ بینی، خودخواهی، خودمنشی، کبر، نخوت
متضاد: افتادگی، فروتنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خودپرست
تصویر خودپرست
Narcissist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
Conservatorship, Patronization, Wardenship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خودپرست
تصویر خودپرست
нарцисс
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
опека , покровительство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خودپرست
تصویر خودپرست
Narzisst
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
Vormundschaft, Patronage, Aufsicht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خودپرست
تصویر خودپرست
нарцис
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
опіка , покровительство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خودپرست
تصویر خودپرست
narcyz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
opieka, patronat
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خودپرست
تصویر خودپرست
自恋者
دیکشنری فارسی به چینی