جدول جو
جدول جو

معنی خورمذ - جستجوی لغت در جدول جو

خورمذ(خوَرْ / خُرْ مُ)
نام روز دوازدهم از هر ماه شمسی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ رَ مَ)
واحد خورم، پیش بینی، دیوار بینی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ مَ / خوَرْ / خُرْ، رَ مَ)
مهره ای که جهت دفع چشم زخم بر گردن کودکان آویزند. (ناظم الاطباء). مورش. کجی. مهرۀ آبی
لغت نامه دهخدا
(خُ رِ مَ)
دهی است از دهستان طبس مسینای بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع بر سر راه شوسۀ عمومی بیرجند به درح. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری و 125 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری. راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ رَ)
خرم. (یادداشت بخط مؤلف). نزیه. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ)
صخره با درزها. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). سنگ بزرگ پرشکاف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خورمی
تصویر خورمی
شادی شادمانی شعف سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورمه
تصویر خورمه
پیش بلینی دیوار بینی
فرهنگ لغت هوشیار
بردیدن شکافتن، سوراخ کردن (گوشی یا بینی و غیره)، اسقاط حرف اول (فعولن) یا (مفاعلتن) تا (عولن) و (فاعلتن) بماند، جمع خروم
فرهنگ لغت هوشیار
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی