جدول جو
جدول جو

معنی خورشیدکلاه - جستجوی لغت در جدول جو

خورشیدکلاه
(دخترانه و پسرانه)
آنکه تاج پادشاهی چون خورشید بر سر او می درخشد
تصویری از خورشیدکلاه
تصویر خورشیدکلاه
فرهنگ نامهای ایرانی
خورشیدکلاه
(خوَرْ / خُرْ کُ)
نامی بود که ایرانیان به کاترین دوم روسی می دادند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُرْ کَ)
دهی است از دهستان کلباد بخش بهشهر شهرستان ساری، بین شوسه و راه آهن. این دهکده در دشت قرار دارد، با آب و هوای معتدل و مرطوب و 660 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن برنج و غلات و مرکبات و صیفی و مختصر ابریشم. شغل اهالی زراعت و کرباسبافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ نِ)
خوش صورت. خوب منظر. خورشیدچهره
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ)
بلندرتبه. آنکه جاه و مقام خورشید دارد:
گردون غلامست از خطر خورشیدجاهست از گهر
کیوان حسام است از ظفر بهرام پیکان باد هم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خُ کَ)
نام دهکده ای بوده است در چهارفرسخی اشرف و از دههای کلباد و جزء اشرف مازندران. رجوع به ص 65، 67، 125، 161 کتاب مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی شود
لغت نامه دهخدا