جدول جو
جدول جو

معنی خورشیدنگاه - جستجوی لغت در جدول جو

خورشیدنگاه(خوَرْ / خُرْ نِ)
خوش صورت. خوب منظر. خورشیدچهره
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خورشیدکلاه
تصویر خورشیدکلاه
(دخترانه و پسرانه)
آنکه تاج پادشاهی چون خورشید بر سر او می درخشد
فرهنگ نامهای ایرانی
(خوَرْ / خُرْ نِ)
آنکه خورشید در نگین دارد. کنایه از عالی مرتبه. صاحب جاه. شکوهمند. باجلالت. باهیبت:
در ملک جهان تو ز حشمت
خورشیدنگین و چرخ فرمان.
بدر جاجرمی
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ نِ)
درخشان. آنچه در روشنی نشان از خورشید دارد. رخشان. تابنده: ضمیر خورشیدنشان چنان اقتضاء فرمود. (حبیب السیر ج 3 ص 179)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ کُ)
نامی بود که ایرانیان به کاترین دوم روسی می دادند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ)
بلندرتبه. آنکه جاه و مقام خورشید دارد:
گردون غلامست از خطر خورشیدجاهست از گهر
کیوان حسام است از ظفر بهرام پیکان باد هم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ دَ)
جای خوردن. مأکل. خوردنگه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا