جدول جو
جدول جو

معنی خودشیرینی - جستجوی لغت در جدول جو

خودشیرینی
(خوَدْ / خُدْ)
عمل خودشیرین. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به خودشیرینی کردن شود
لغت نامه دهخدا
خودشیرینی
چاپلوسی، شیرین زبانی، لوس بازی
تصویری از خودشیرینی
تصویر خودشیرینی
فرهنگ فارسی معین
خودشیرینی
خوش خدمتی، خوش رقصی، چاپلوسی، مداهنه گری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُر / خُوَرْ دَ)
خود را محبوب دیگران کردن. دروغ و سخن چینی کردن بجهت محبوب کردن خود در نزد دیگران. خود را بالاف و تملق جا کردن. پیش دیگران خود را عزیز کردن
لغت نامه دهخدا
خوش خدمتی کردن، خوش رقصی کردن، چاپلوسی کردن، مداهنه کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خودشیرینی کردن، کسی که خود را با زبان بازی پیش دیگران عزیز
فرهنگ گویش مازندرانی