جدول جو
جدول جو

معنی خودخوار - جستجوی لغت در جدول جو

خودخوار
(خوَدْ/ خُدْ خوا / خا)
غم خور. آنکه با غم خود را نابود میکند. خودخور. آنکه غم خویش بکسی نگوید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
کسی که فقط خود را می خواهد و خود را برتر از دیگران می داند، خودپرست
فرهنگ فارسی عمید
(خوا / خا)
مطبخی و گلخن تاب. (ناظم الاطباء) (از برهان) ، غلیان کش و تنباکوکش. (ناظم الاطباء) (برهان) ، نام پروانه ای که دور چراغ می گردد. (ناظم الاطباء). نام پرنده ای است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
رباخوار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ پَ سَ)
سفاک. خونریز. قتال. (ناظم الاطباء). سفاح. آنکه بریختن خون یعنی کشتن مردمان رغبت دارد، ظالم. ستمکار:
چشم تو خونخواره و هر جادویی
مانده از آن چشمک خونخوارخوار.
منوچهری.
تا غمزۀ خونخوار تو با ما چه کند
تا طرۀ طرار تو با ما چه کند.
(از لغت نامۀ اسدی).
و این اردشیر ظالم و بدخو و خونخوار چند معروف را بکشت. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 73). معیوب و بداندیش و خونخوار بود. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 74).
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوارتریم.
خیام.
شاه غمخوار نائب خرد است
شاه خونخوار شاه نیست دد است.
سنائی.
شما را از جور این جبار خونخوار برهانم. (کلیله و دمنه).
منبرگرفته مادر مسکینم
از دست آن منارۀ خونخوارش.
خاقانی.
لهو و لذت دو مار ضحاکند
هر دو خونخوار و بیگناه آزار.
خاقانی.
کس بعیار فرستادی و گفتی که پسر
خون بریزد بسر خنجر خونخوار مرا.
خاقانی.
ز خونخوار دارا هراسنده گشت
که آسان نشاید برین پل گذشت.
نظامی.
تو در زمین بخنجرخونخوار کرده ای.
کمال اسماعیل (از آنندراج).
تطاولی که تو کردی بدوستی با من
من آن بدشمن خونخوارخویش نپسندم.
سعدی.
که دنیا صاحبی بد مهر و خونخوار
زمانه مادری بی مهر و دون است.
سعدی.
چون دوست گرفتی چه غم از دشمن خونخوار
گو طبل ملامت بزن و کوس شناعت.
سعدی.
چو دوست جور کند بر من و جفا گوید
میان دوست چه فرقست و دشمن خونخوار.
سعدی.
دیگر از حربۀ خونخوار اجل نندیشم
که نه از غمزۀ خونریز تو ناباکتر است.
سعدی (بدایع).
شاه از بهر دفع ستمکاران است و شحنه برای خونخواران. (گلستان). شحنه برای خونخواران و قاضی مصلحت جوی طراران. (گلستان).
وای بر خفتگان خونخواران
ز آفت سیل چشم بیداران.
اوحدی.
سخن خونها خورد تا زان لب نازک برون آید
ز خون خلق سیراب است از بس لعل خونخوارش.
صائب.
ای خدا شد بر جوانم کار تنگ
دشمنان خونخوار و اکبر تازه جنگ.
(از شبیه شهادت علی اکبر بنقل مؤلف).
، درنده:
رباید گوسفندی گرگ خونخوار
درآویزدشبان با او به پیکار.
نظامی.
از بیم درندگان خونخوار
با صحبت او نداشت کس کار.
نظامی.
شه چون شدی از کسی به آزار
دادیش بدان سگان خونخوار.
نظامی.
سگی را خون دل دادم که با من یار می گردد
ندانستم که سگ خون میخورد خونخوار میگردد.
؟
، در معنی خون جگرخوار کنایه از اندوهگین:
جوابش هم نهانی باز بردی
ز خونخواری به غمخواری سپردی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ خوا / خا)
مختال. ازخودراضی. خودبین. خودپرست. معجب. متکبر. (یادداشت بخط مؤلف) :
خودخواه را نگنجد در دل هوای دیدار
سودای او چو داری از خود رهید باید.
حاج سیدنصراﷲ تقوی.
، مغرض. غرضمند، تن پرور. (ناظم الاطباء) ، آنکه خویشتن را فقط میخواهد. (ناظم الاطباء). مقابل غیرخواه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ سَ)
خودسر. مستبدبالرأی. (از آنندراج) :
بر صف هندوی آهم چون زند
ترک گردون خودسواری بیش نیست.
طالب آملی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خود خوار
تصویر خود خوار
هر موجودی که بدون احتیاج بموجودات دیگر زیست کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خونخوار
تصویر خونخوار
خونریز، قتال، ظالم، ستمگر
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه خوب و بمقدار زیاد غذا خورد، کسی که زندگانیش خوش و توام با عیش و عشرت باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
((~. خا))
خودپرست، متکبر
فرهنگ فارسی معین
خودبین، خودپسند، خودرای، متفرعن، متکبر، مختال، مدمغ، مستبد، معجب، مغرور
متضاد: غیرخواه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بهره خوار، رباخوار، رباخور، سودخور، نزولخوار، نزولخور
متضاد: نزول ده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
أنانيّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
Selfinterested, Selfish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
intéressé, égoïste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
egoista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
স্বার্থপর
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
корыстный , эгоистичный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
eigennützig, egoistisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
корисливий , егоїстичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
samolubny, egoistyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
利己的 , 自私的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
خودغرض
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
mwenye faida binafsi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
egoísta
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
çıkarcı, bencil
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
자기 이익을 추구하는 , 이기적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
自分勝手な , 利己的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
אנוכי , אגואיסטי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
स्वार्थी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
mementingkan diri sendiri, egois
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
interesseiro, egoísta
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
eigenbelang, egoïstisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خودخواه
تصویر خودخواه
เห็นแก่ตัว
دیکشنری فارسی به تایلندی