- خوان
- طبق، مائده، سفره خیانت کننده
معنی خوان - جستجوی لغت در جدول جو
- خوان
- سفره یا طبقی برای گذاشتن غذا روی آن،
کنایه از غذا، کنایه از ضیافت، مهمانی
پسوند متصل به واژه به معنای خواننده مثلاً آوازه خوان، روزنامه خوان، روضه خوان، قرآن خوان
خوان یغما: سفره ای که برای همگان می گستردند و همه بر آن می نشستند و از آن بهره می بردند،برای مثال ادیم زمین سفرۀ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱ - ۳۳)
- خوان ((خا))
- سفره، طبق بزرگ چوبین، خوردنی
- خوان
- خار و خلاشه، گیاه خودرو، علف هرزه
- خوان
- ریشه «خواندن»، در ترکیب به معنی «خواننده» آید، تعزیه خوان، روضه خوان و مانند آن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مطالعه
جمع خانقاه، از ریشه پارسی خانگاه ها خوانگاه ها جمع خانقاه
واحد اندازه گیری معادل سه لیتر
با سواد، خواننده
ویژگی خطی که خوب و واضح نوشته شده و به آسانی خوانده می شود، خواندنی، باسواد
خواننده، خط و نوشته ای که به راحتی خوانده شود
Legible, Legibly
разборчивый , разборчиво
leserlich
розбірливий , розбірливо
czytelny, czytelnie
清晰的 , 清晰地
legível, legivelmente
leggibile, leggibilmente
legible, legiblemente
lisible, lisiblement
leesbaar
อ่านออก , อย่างชัดเจน
terbaca, dengan jelas
قابلٌ للقراءة , بوضوحٍ
पठनीय , पठनीय रूप से
קריא , בכתב קריא
読みやすい , 読みやすく
읽기 쉬운 , 읽기 쉽게
okunaklı, okunaklı bir şekilde
inayosomeka, kwa usomaji rahisi
পাঠযোগ্য , স্পষ্টভাবে
خوانا , صاف طور پر
جمع اخ، برادران از یک پدر و مادر تثنیه اخ دو برادر، در فارسی غالبا بخطا بجای اخوان یعنی برادران بکار برند، جمع اخ برادران دوستان برادر خواندگان. یا اخوان سلطنت. برادران شاه. یا اخوان صدق. یاران راستین. یا اخوان صفا. یاران یکدل و یک جهت، درویشان هم مسلک، اخوان الصفا
استخوٰان، هر یک از قسمت های سختی که اسکلت مهره داران را تشکیل می دهد، عظم، ستخوٰان