جدول جو
جدول جو

معنی خوارزمشاهیه - جستجوی لغت در جدول جو

خوارزمشاهیه
(خوا / خا رَ هی یَ)
نام دیگر سلسلۀ خوارزمشاهیان. رجوع به تتمۀ صوان الحکمه ص 206 و تاریخ عمومی عباس اقبال و چهارمقالۀ عروضی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا رَ)
از طبیبان بود و او راست: زبدهالطب. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رَ)
عنوان مشهور سلسله ای از سلاطین مسلمان خوارزم که از سنۀ 470 هجری قمری تا حدود 628 هجری قمری در مملکت خوارزم یا متعلقات آن حکومت کرده اند و در بعضی از مواقع بر قسم عمده بلاد خراسان و بعضی بلاد عراق و حتی آذربایجان نیز استیلاء داشته اند. مؤسس این سلسله نوشتکین غرچه طشت دارملکشاه بود و از جانب او در 470 هجری قمری ولایت خوارزم را که در آن زمان منال آن حوالۀ طشت خانه بود یافت. بعد از او اخلافش در آن ولایت فرمانروایی کردند. سلسلۀ خوارزمشاهیان در اوایل حال تابع سلسلۀ سلاجقه بودند و در زمان سنجربن ملکشاه داعیۀ استقلال یافتند واتسز بتوسعۀ قلمرو خویش اهتمام نمود. هفتمین پادشاه این سلسله سلطان محمد خوارزمشاه با حملۀ مغولان مواجه گشت و از دست آنان بگریخت و پسرش جلال الدین منکبرنی آخرین پادشاه این سلسله نیز با وجود مقاومت رشیدانه عاقبت منهزم شد و مقتول گردید و بدینگونه سلسلۀ خوارزمشاهیان انقراض یافت. این سلسله سومین سلسلۀ خوارزمشاهیان محسوب میشود. دو سلسلۀ دیگر مقیم در آنجا یکی بنام آل عراق و دیگر بنام مأمونیان معروف به وده اند. اینک جدول نام پادشاهان این سلسله: نوشتکین غرچه متوفی 491 هجری قمری قطب الدین محمد از 491 تا 521 هجری قمری آتسز از 521 تا 551 هجری قمری ایل ارسلان از 551 تا 568 هجری قمری سلطانشاه (پسر ایل ارسلان) متوفی 568 هجری قمری علاءالدین تکش (پسر ایل ارسلان) از 568 تا 596 هجری قمری علاءالدین محمد از 596 تا 617 هجری قمری منکبرنی از 617 تا 628 هجری قمری (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رَ)
عنوان عمومی امراء و سلاطین مستقل ولایت خوارزم که بموجب روایات ابوریحان بیرونی و همچنین برحسب شهادات بعضی مآخذ چینی در ادوار قبل از اسلام غالباً مستقل بوده اند و ظاهراً این عنوان از قدیم بر آنها اطلاق میشده است. در حقیقت خوارزمشاه در قدیم عنوان امرای مستقل قسمت ساحل راست جیحون و کاث مرکز آن بود و فرمانروایان گرگانج یا جرجانیه یا اورگنج (خیوۀ حالیه) عنوان خوارزمشاه نداشته اند ولیکن بعدها ابوالعباس مأمون بن محمد حکمران گرگانج که قسمت مذکور را ضمیمۀ قلمرو خویش کرد عنوان امرای آن ولایت را که خوارزمشاه خوانده میشدند نیز اختیار کرد و از آن پس امرای مستقل جرجانیه عنوان خوارزمشاه یافتند و این ابوالعباس مأمون مؤسس دومین سلسلۀ خوارزمشاهیان موسوم به مأمونیان بشمار است. بعدها عنوان خوارزمشاه به اعقاب نوشتکین غرچه اطلاق شد که به نام خوارزمشاهیان مشهور شدند. بعد از حملۀ مغول و انقراض خوارزمشاهیان، ظاهراً دیگر امرای ازبک و فرمانروایان سلسلۀ مشهور به صوفی عنوان خوارزمشاه نداشته اند. هرچند بعضی از امرای این ولایت باز در تواریخ به این عنوان مذکور شده اند چنانکه سلاطین ازبک خیوه نیز غالباً به این عنوان خوانده میشدند. (از دایره المعارف فارسی) : لقب ملوک خوارزم و او از ملوک اطراف بوده است. (حدود العالم). لقب عام ملوک خوارزم. (آثار الباقیه) :
عالم جانها بر او هست مقرر چنانک
دولت خوارزمشاه داد جهان را قرار.
خاقانی.
یکی پرطمع پیش خوارزمشاه
شنیدم که شد بامدادی پگاه.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رَ)
آلتونتاش. حکمران خوارزم بزمان محمود و اوائل حکومت مسعود غزنوی: برابر خوارزمشاه آلتونتاش حاجب بزرگ زمین بوسه داد و بنشست. (تاریخ بیهقی). و آلتونتاش خوارزمشاه را بنشاندند بر دست راست. (تاریخ بیهقی). چون یک پاس از شب بماند التونتاش خوارزمشاه با خاصگان خویش برنشست. (تاریخ بیهقی). سلطان گفت خوارزمشاه ما را برابر پدر است. (تاریخ بیهقی). رجوع به آلتون تاش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوارزمشاه
تصویر خوارزمشاه
پادشاه خوارزم و آن عنوان امیران و سلاطین خوارزم بود
فرهنگ لغت هوشیار