جدول جو
جدول جو

معنی خنیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

خنیدگی
(خَ دَ / دِ)
شهرت. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رسیدگی
تصویر رسیدگی
حالت رسیده بودن و پخته بودن میوه، وارسی، دقت و تحقیق در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمیدگی
تصویر خمیدگی
کجی، پیچیدگی، حالت خمیده بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خنیاگر
تصویر خنیاگر
آوازه خوان، سرودخوان، برای مثال بشنو و نیکو شنو نغمۀ خنیاگران / به پهلوانی سماع به خسروانی طریق (مسعود سعد - ۴۹۷)، نوازنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمیدگی
تصویر رمیدگی
ترس و گریز، حالت فرار و گریز از مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریدگی
تصویر دریدگی
پارگی، پاره شدگی، چاک، شکاف، کنایه از پررویی، بی شرمی
فرهنگ فارسی عمید
(خَمْ دِ)
خمگشتگی. مایل شدگی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَدَ / دِ)
ضحک. حالت خنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ / دِ)
صفت تنیده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنیدن و تنیده شود
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
انحناء. اعوجاج. کجی. پیچیدگی. (ناظم الاطباء). دوتایی. خفتگی. چفتگی. دولایی. خوهلی. انحناء. انعطاف. خمی. بخمی. کوژی. احدیداب. (یادداشت بخط مؤلف) : ، لنگیدگی. (یادداشت بخط مؤلف) : خماع، خمیدگی کفتار در رفتار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ دی دَ / دِ)
عمل خندیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ نَنْ دَ / دِ)
عمل خننده. حالت خننده. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
حالت خفه شدن. خفگی. خپگی. (یادداشت بخطمؤلف). رجوع به خفگی و خپگی در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
بیع. ابتیاع. خرید. (ناظم الاطباء). صفق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جریدگی
تصویر جریدگی
پارگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندیدنی
تصویر خندیدنی
سزاوار خندیدن، لایق خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنیاگر
تصویر خنیاگر
سازنده، نوازنده، سرودگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنیاگری
تصویر خنیاگری
خوانندگی سرود خوانی آواز خوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
کوچکی، صغیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرندگی
تصویر خرندگی
عمل خریدار، خریداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبنندگی
تصویر خبنندگی
عمل خوابانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویدگی
تصویر دویدگی
تاخت و تکاپو، دویدگی اسب بسرعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنندگی
تصویر زنندگی
زشتی، نفرت انگیزی، نامطبوعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمیدگی
تصویر رمیدگی
ترس، هول و هراس، گریز و فرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسیدگی
تصویر رسیدگی
بلوغ و کمال، پختگی، حالت، پختن میوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنندگی
تصویر دنندگی
دوندگی به نشاط، خرامندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
نفخه، حالت دمیدن، آماس، بر آمدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریدگی
تصویر دریدگی
چاک و شکاف و پاره شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
برش، قطع، جدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیدگی
تصویر خمیدگی
انحنا، کجی، پیچیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنیاگر
تصویر خنیاگر
((~. گَ))
آوازخوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریدگی
تصویر دریدگی
((دَ دِ))
پاره شدگی، پارگی، بی شرمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خمیدگی
تصویر خمیدگی
انحنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خنیاگر
تصویر خنیاگر
موسیقیدان
فرهنگ واژه فارسی سره
انحراف، انحنا، خمی، کجی
متضاد: راستی
فرهنگ واژه مترادف متضاد