جدول جو
جدول جو

معنی خنفع - جستجوی لغت در جدول جو

خنفع
(خُ فُ)
گول. احمق. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انفع
تصویر انفع
نافع تر، سودمندتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفع
تصویر نفع
فایده، سود، بهره
نفع خالص: در علم اقتصاد سود ویژه
نفع غیر خالص: در علم اقتصاد سود نا ویژه
فرهنگ فارسی عمید
(خَ / خِ فَ)
چیزی که شرم کرده شود از آن. یقال: وقع فی خنفه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سر برگشتن، افتادن از گرسنگی و جز آن، زدن بشمشیر. منه: خفعه بالسیف، سوختن جگر از گرسنگی. این صیغه بصورت مجهول استعمال میشود، جنبیدن پرده و جامه آویخته. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). منه: خفع الستر و الثوب المعلق فی الهواء خفعاً و خفعاناً، مسترخی گردیدن مفاصل. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد). منه: خفعت المفاصل
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ)
استرخای مفاصل. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
تجارت به عصاکننده. (آنندراج) (از اقرب الموارد). سوداگر عصا و چوب دستی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انفاع شود
لغت نامه دهخدا
(فَ فَ)
به عربی فاره است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قِ فِ)
موش. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
نافعتر و بافایده تر. (ناظم الاطباء). نافعتر و سزاوارتر. (آنندراج). نافعتر. پرسودتر. سودمندتر. اعود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ)
اندوهگین. خاموش مانند پینکی زننده. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ / خِ فِ)
دانۀ سیاه رنگ که در داروهای چشم داخل کنند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ فُ)
بسیارگوشت. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَفَ)
اسباب خانه. اثاث البیت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ)
نام یکی از روزهای عربان.
- یوم خنفس، یکی از روزهای تازیان است. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خُ فَ)
خنفساء. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خنفس. رجوع به خنفساء شود
لغت نامه دهخدا
(خِ فَ / خَ نَ فَ)
پاره ای از ترنج و جز آن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
غدار. مکار. پیمان شکن. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(خِ فَ)
بار درخت عشر است بلغت اهل یمن. گویند بعضی از این درخت هست که اگر کسی در سایه آن بخوابد تا قیامت بیدار نشود. (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(خُ فُ)
خرفع. (دزی ج 1 ص 364). رجوع به خرفع شود. آنچه در بار درخت عشر باشد و آن سوختۀ چقماق اعراب است. (منتهی الارب) ، پنبۀ تباه بکارنیامدنی در غلاف خود، آنچه از پنبه زده شده بکمان. (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خِ فِ)
پنبۀ زده شده به کمان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ ذُ)
کمینه. فرومایه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خُ دُ)
کمینه. فرومایه. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ)
نوعی از ملخ. جندب، جندبهای ریزه. نوعی از ملخ های ریزه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُمْ بُ)
ثمر و مانند آن که نهان باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خُ نُ)
جمع واژۀ خنوف و جمع واژۀ خنیف. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به ’خنوف’ و ’خنیف’ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از انفع
تصویر انفع
نافع تر و با فایده تر، سزاوارتر، سودمند تر، پرسودتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنفع
تصویر قنفع
موش خاردار از جانوران در لاتینی، کوته بالا قنقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنع
تصویر خنع
فجور کردن و متهم گردیدن فروتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفع
تصویر نفع
منفعت، حاصل، پیداوار، بهره، ثمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندع
تصویر خندع
کمینه، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنفج
تصویر خنفج
پر گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنوع
تصویر خنوع
غدار، مکار، پیمان شکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفع
تصویر نفع
((نَ))
سود، فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفع
تصویر نفع
سود، بهره
فرهنگ واژه فارسی سره