جدول جو
جدول جو

معنی خنضاب - جستجوی لغت در جدول جو

خنضاب(خِ)
پیه مقل. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هر یک از موادی که با آن موی سر و صورت یا پوست بدن را رنگ می کردند مانند حنا، خضاب کرده شده، رنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ ثَ)
کشیدن چلۀ کمان را تا بانگ کند. مقلوب انباض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کشیدن زه کمان تا صدا دهد. گویند مقلوب انباض است. (از اقرب الموارد) ، آمادۀ گریستن گردیدن کودک و بانگ کردن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
قصبه ای است جزء دهستان شراء بالا بخش وفس شهرستان اراک. دارای 2864 تن سکنه. رود خانه شراء آن را مشروب می کند و محصولات آن غلات و بنشن و کشمش و پنبه و قلمستان و انگور است. شغل اهالی زراعت و راه مالرو و از پل دوآب می توان اتومبیل برد. دوازده باب دکان در آن قصبه است و پل کوچکی روی رود خانه شراء بسته شده که راه قدیم اراک به ملایر و همدان از این پل عبور می کرد فعلاً از طریق علی آباد و گردنۀ بابارئیس بملایر اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
دلیر بر فجور. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ عَثْ ثُ)
رنگ کردن. مصدر دیگریست برای خضب. رجوع به خضب در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خِنْ نا)
خناب. (منتهی الارب). رجوع به خناب شود، ستبربینی. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دراز گول که در اعضای او اختلاج باشد. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: رجل ٌ خناب
لغت نامه دهخدا
تصویری از خضاب
تصویر خضاب
حنا و گلگونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خناب
تصویر خناب
نادان گول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضاب
تصویر خضاب
((خِ))
حنا، آن چه که موی سر و صورت یا پوست بدن را با آن رنگ کنند
فرهنگ فارسی معین
حنا، رنگ، گلگونه، وسمه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خضاب ریش پوشش کارها است. اگر بیند سر و رویش را خضاب می کرد و خضابش رنگ نمی گرفت، دلیل که ظاهر حال را به مردمان نماید. اگر بیند خضابش رنگ گرفت، دلیل که حالش نیکو گردد. حضرت دانیال
اگر بیند خضاب به چیزها می کرد، دلیل که مردم او را منکر شوند که او خود را به کارهای محال و ناپسندیده دهد. اگر بیند خضابش نیکو رنگ گرفت، دلیل که حالتش پوشیده شد. اگر بیند دست و پای خویش را به حنا خضاب می بست، دلیل که مال از دست رفته باز آید. اگر بیند هر دو دست و پای خویش را خضاب بست، دلیل که فرزندان یابرادران خود را بیاراید، به آرایشی که خلاف دین و شریعت بود. محمد بن سیرین
خضاب کردن در خواب بر چهار وجه است. اول: کار ناشایسته بی حاصل. دوم: آرایش حال دنیا. سوم: طلب جاه. چهارم: معروف شدن به دروغ گفتم .
اگر مردی بین دست و پای خود خضاب کرد، دلیل که کاری کند که مردمان بر وی افسوس کنند و بخندند. اگر بیند سرانگشتان را خضاب کرد، دلیل که تسبیح کند. اگر بیند هر دو دست را به خضاب کردن نقش میکرد، دلیل که با دوستان مکر و حیله بازد.
اگر بیند کف دست خود خضاب می کرد، دلیل که در طلب معیشت رنجور گردد. اگر بیند که هر دو دست خود به خضاب نگاه می کرد، دلیل که خداوند مکر و حیله بود در کسب و عمل خود. اگر بیند دست او بهم شده است، دلیل که او را عزیزی بمیرد یا خود هلاک شود. اگر بیند دست و پای را چون زنان خضاب کرد، دلیل که در ترس و بیم عظیم افتد. اگر این خواب را زنی بیند او را خرمی و شادی بود، زیرا که این خضاب کردن ایشان رسم بود. اگر بیند که هر دو دست و پای او بنفش بود، دلیل که در کسب و کار حیله کند.
فرهنگ جامع تعبیر خواب