جدول جو
جدول جو

معنی خنصیص - جستجوی لغت در جدول جو

خنصیص
(خِ)
ببربچه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
خنصیص
ببر چه بچه ببر
تصویری از خنصیص
تصویر خنصیص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنصیص
تصویر تنصیص
آشکار کردن و روشن ساختن معنی کلام، اسناد دادن حدیث به کسی که حدیث از او نقل شده است
فرهنگ فارسی عمید
(تَ یَ)
ظاهر کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، مبالغت در نص و قول نحویان در کلمه ’لا’ انها لنفی الجنس علی سبیل التنصیص، یعنی نه بر سبیل احتمال. (از اقرب الموارد) : چه هر کرا به تنصیص این تخصیص داده باشد که الرجال قوامون علی النساء. (سندبادنامه ص 112) ، سخت گرفتن بر غریم خود و مناقشه نمودن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، قراردادن بعض کالا را بر فوق بعضی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خِصْ صی)
مخصوص. بسیارخاص. (منتهی الارب) (از تاج العروس). ج، خصّیصین
لغت نامه دهخدا
آرش نمایی، آرش سخن را نمودن، مو شکافی آشکار کردن معنی کلام، اسناد دادن حدیث بنخستین کسی که حدیث را گفته، جمع تنصیصات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنصیص
تصویر تنصیص
((تَ))
آشکار کردن معنی کلام، نسبت دادن حدیث به کسی که حدیث از او روایت شده
فرهنگ فارسی معین