جدول جو
جدول جو

معنی خنزوب - جستجوی لغت در جدول جو

خنزوب(خُ)
دلیر بر فجور. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ)
گروه مرغ سنگخوار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، گیاهی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ثفل هر تخمی که روغن بدر آورده باشند و او را گنجاره و گنجال نیز گویند و صاحب زفانگویا نوشته انزوب شلم است که آنر اشلغم نیز گویند و او مانند گزر است و سرخ و سفید باشد. (از مؤید الفضلاء) ، تأخیر کردن و سپس انداختن و دور ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به تأخیر انداختن. (از اقرب الموارد). تأخیر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، نسیه فروختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). چیزی را با مهلت و به نسیه فروختن. (از اقرب الموارد) ، زمان دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). مهلت دادن. (از اقرب الموارد). و از آن است که عرب جاهلیت شخصی را حکم میکردند و میگفتند وی را انسئنا شهراً، یعنی سپس اندازاز ما حرمت محرم را تا ماه صفر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ زُ وَ)
تکبر. نخوت. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
دلیر بر فجور. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ زَ / خِ زِ)
شیطانی که بر نمازگزار مستولی می گردد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا