لقب یزید بن معاویه است: و اگرخواجه روا دارد که ازین ’اولی الامر’ وقتی یزید خمیر را خواهد و وقتی ولید پلید را خواهد. اگر من گویم که مراد از اولی الامر علی مرتضی (ع) است و حسن مجتبی (ع) است، خواجه مصنف سنی گوید که دروغ است. (نقض الفضائح ص 284- 285). از مذهب شیعه معلوم است که بوسفیان و زنش هند عتبه را و پدرش صخر را و پسرش معاویه و پسرزاده اش یزید خمیر را چه گویند از نفرین و لعنت. (نقض الفضائح ص 267). اگر باری تعالی به نص قرآن طاعت بوسفیان جاهل و یزید خمیر و عمروعاص عاصی را بر خلقان بواجب کرده است لابد حسن علی (ع) را بخدمت معاویه باید رفتن. (نقض الفضائح ص 359)
لقب یزید بن معاویه است: و اگرخواجه روا دارد که ازین ’اولی الامر’ وقتی یزید خمیر را خواهد و وقتی ولید پلید را خواهد. اگر من گویم که مراد از اولی الامر علی مرتضی (ع) است و حسن مجتبی (ع) است، خواجه مصنف سنی گوید که دروغ است. (نقض الفضائح ص 284- 285). از مذهب شیعه معلوم است که بوسفیان و زنش هند عتبه را و پدرش صخر را و پسرش معاویه و پسرزاده اش یزید خمیر را چه گویند از نفرین و لعنت. (نقض الفضائح ص 267). اگر باری تعالی به نص قرآن طاعت بوسفیان جاهل و یزید خمیر و عمروعاص عاصی را بر خلقان بواجب کرده است لابد حسن علی (ع) را بخدمت معاویه باید رفتن. (نقض الفضائح ص 359)
آرد آمیخته شده با آب و برآمده و ترش شده جهت ساختن نان. (ناظم الاطباء). عجین. آرد سرشته. (یادداشت بخط مؤلف) : دین را طلب نکردی و دنیا ز دست شد همچون سپوس تر نه خمیری و نه فطیر. ناصرخسرو. کس نکرده ست جز بمایۀ خمیر. ناصرخسرو. - خبز خمیر، نان شبینه. نان بائت. (از ناظم الاطباء). - مایۀخمیر، خمیر ترش که بوسیلۀ آن خمیر نان را درست می کنند. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به خمیرمایه شود. - نان خمیر، نانی که خوب پخته نشده است. (یادداشت بخط مؤلف). - امثال: ما را نه ازین خمیر و نه از آن فطیر. (جامعالتمثیل). ، مایه. ترشه. (یادداشت بخط مؤلف). هر چیزی که مخصوص باشد مر حصول تخمیر را در جسمی وخصوصاً قطعه ای از خمیر ترش که آن را داخل در خمیر نان کنند جهت برآمده شدن و آماسیدن وی و برازده نیز می گویند. (ناظم الاطباء). خمیرمایه، اصل هر چیزی که آن چیز از آن شکل می گیرد چون خمیر انسان و آن را خمیره نیز گویند: ای خمیرت کرد در چل صبح تأیید خدای چون تنورت گرم شد آن به که بربندی فطیر. ناصرخسرو. ، هر چیز که نرم شود در آن حالت نرمی خمیر آن شی ٔ گویند و در آن حالت می تواند شکل بگیردچون آهن و امثال آن که برابر حرارت گرم کنند و آن را نرم گردانند تا بتوانند از آن اشیاء آهنی سازند: یکی سرو بودی چو آهن قوی ترا سرو چنبر شد آهن خمیر. ناصرخسرو. بر هر که تیر راست کند بخت بد بر سینه چون خمیر شود جوشنش. ناصرخسرو. - خمیرکردن، نرم کردن. بشکل خمیر درآوردن: گر کدخدای شاه جهان خواجه بوعلی است بس گردنا که او بکند نرم چون خمیر. فرخی. وآن نسترن چو مشک فروش معاینه ست در کاسۀ بلور کند عنبرین خمیر. فرخی. بدست آهن تفته کردن خمیر به از دست بر سینه پیش امیر. سعدی
آرد آمیخته شده با آب و برآمده و ترش شده جهت ساختن نان. (ناظم الاطباء). عجین. آرد سرشته. (یادداشت بخط مؤلف) : دین را طلب نکردی و دنیا ز دست شد همچون سپوس تر نه خمیری و نه فطیر. ناصرخسرو. کس نکرده ست جز بمایۀ خمیر. ناصرخسرو. - خبز خمیر، نان شبینه. نان بائت. (از ناظم الاطباء). - مایۀخمیر، خمیر ترش که بوسیلۀ آن خمیر نان را درست می کنند. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به خمیرمایه شود. - نان خمیر، نانی که خوب پخته نشده است. (یادداشت بخط مؤلف). - امثال: ما را نه ازین خمیر و نه از آن فطیر. (جامعالتمثیل). ، مایه. ترشه. (یادداشت بخط مؤلف). هر چیزی که مخصوص باشد مر حصول تخمیر را در جسمی وخصوصاً قطعه ای از خمیر ترش که آن را داخل در خمیر نان کنند جهت برآمده شدن و آماسیدن وی و برازده نیز می گویند. (ناظم الاطباء). خمیرمایه، اصل هر چیزی که آن چیز از آن شکل می گیرد چون خمیر انسان و آن را خمیره نیز گویند: ای خمیرت کرد در چل صبح تأیید خدای چون تنورت گرم شد آن به که بربندی فطیر. ناصرخسرو. ، هر چیز که نرم شود در آن حالت نرمی خمیر آن شی ٔ گویند و در آن حالت می تواند شکل بگیردچون آهن و امثال آن که برابر حرارت گرم کنند و آن را نرم گردانند تا بتوانند از آن اشیاء آهنی سازند: یکی سرو بودی چو آهن قوی ترا سرو چنبر شد آهن خمیر. ناصرخسرو. بر هر که تیر راست کند بخت بد بر سینه چون خمیر شود جوشنش. ناصرخسرو. - خمیرکردن، نرم کردن. بشکل خمیر درآوردن: گر کدخدای شاه جهان خواجه بوعلی است بس گردنا که او بکند نرم چون خمیر. فرخی. وآن نسترن چو مشک فروش معاینه ست در کاسۀ بلور کند عنبرین خمیر. فرخی. بدست آهن تفته کردن خمیر به از دست بر سینه پیش امیر. سعدی
نام یکی از دهستان های چهارگانه بخش مرکزی شهرستان بندرعباس است با هوای گرم و مرطوب. آب آن از چاه و محصول آن خرما و شغل اهالی مکاری و زراعت و صید ماهی است. این دهستان از 26 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و دارای 8740 تن سکنه می باشد. مرکز آن بندر خمیر و قراء مهم آن گچین و کشارلاتیدان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام یکی از دهستان های چهارگانه بخش مرکزی شهرستان بندرعباس است با هوای گرم و مرطوب. آب آن از چاه و محصول آن خرما و شغل اهالی مکاری و زراعت و صید ماهی است. این دهستان از 26 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و دارای 8740 تن سکنه می باشد. مرکز آن بندر خمیر و قراء مهم آن گچین و کشارلاتیدان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
خمیر نان در خواب منفعت اندک است و روزی حلال. دیدن خمیر نان در خواب میمون و مبارک است و گویای پول و مالی است که به بیننده خواب می رسد به قدر همان خمیری که در خواب می بیند یا خودش می زند. اگر ببینید خمیر می زنید یا خمیر می زنند و آن خمیر هنوز بر نیامده یعنی هنوز خوب تخمیر و آماده نشده خواب شما می گوید پولی به دستتان می رسد که آلوده است، آمیخته به گناه است، همراه فسق و ریا و نیرنگ بوده و مراحلی از این دست را گذرانیده تا به شما رسیده است که البته خوب نیست.
خمیر نان در خواب منفعت اندک است و روزی حلال. دیدن خمیر نان در خواب میمون و مبارک است و گویای پول و مالی است که به بیننده خواب می رسد به قدر همان خمیری که در خواب می بیند یا خودش می زند. اگر ببینید خمیر می زنید یا خمیر می زنند و آن خمیر هنوز بر نیامده یعنی هنوز خوب تخمیر و آماده نشده خواب شما می گوید پولی به دستتان می رسد که آلوده است، آمیخته به گناه است، همراه فسق و ریا و نیرنگ بوده و مراحلی از این دست را گذرانیده تا به شما رسیده است که البته خوب نیست.
خمیر کردن، سرشتن، مایه زدن به خمیر، رسیدن شراب، در علم شیمی فعل و انفعال شیمیایی که در آن باسیل ها و باکتری ها مواد قندی را به الکل و انیدریدکربنیک تبدیل می کنند. در اثر تخمیر ترکیب شیمیایی ماده و طعم و بو و شکل آن تغییر می یابد تخمیر شیری: در علم شیمی تخمیری که ترش شدن شیر در اثر تولید اسید لکتیک از لاکتوز شیر صورت می گیرد تخمیر الکلی: در علم شیمی تخمیری که از تولید الکل و گازکربنیک از قندهای ساده مانند گلوکز صورت می گیرد تخمیر سرکه ای: در علم شیمی تخمیری که از تبدیل الکل اتیلیک به سرکه به واسطۀ تاثیر باکتری مخصوص صورت می گیرد
خمیر کردن، سرشتن، مایه زدن به خمیر، رسیدن شراب، در علم شیمی فعل و انفعال شیمیایی که در آن باسیل ها و باکتری ها مواد قندی را به الکل و انیدریدکربنیک تبدیل می کنند. در اثر تخمیر ترکیب شیمیایی ماده و طعم و بو و شکل آن تغییر می یابد تخمیر شیری: در علم شیمی تخمیری که ترش شدن شیر در اثر تولید اسید لکتیک از لاکتوز شیر صورت می گیرد تخمیر الکلی: در علم شیمی تخمیری که از تولید الکل و گازکربنیک از قندهای ساده مانند گلوکز صورت می گیرد تخمیر سرکه ای: در علم شیمی تخمیری که از تبدیل الکل اتیلیک به سرکه به واسطۀ تاثیر باکتری مخصوص صورت می گیرد