جدول جو
جدول جو

معنی خمیر - جستجوی لغت در جدول جو

خمیر
آرد آمیخته شده با آب و بر آمده و ترش شده جهت ساختن نان
تصویری از خمیر
تصویر خمیر
فرهنگ لغت هوشیار
خمیر
آرد آمیخته با آب و ورزدادۀ دانه هایی مانند گندم یا جو، هر مادۀ نرم و شکل پذیر مثلاً خمیر بازی، خاک رس و گچ که با آب مخلوط کرده باشند و آبکی نباشد
تصویری از خمیر
تصویر خمیر
فرهنگ فارسی عمید
خمیر
((خَ))
هر چیز که با آب مخلوط و غلیظ شود، آرد جو یا گندم که برای پختن نان یا شیرینی با آب آمیخته باشند
تصویری از خمیر
تصویر خمیر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خمیره
تصویر خمیره
خمیر ترش، خمیر مایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیره
تصویر خمیره
((خَ رِ))
خمیرترش، سرشت، طبع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خمیره
تصویر خمیره
سرشت، طینت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
مایه زنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
پوشانیدن چیزی، مخمر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
خمیر کردن، سرشتن، مایه زدن به خمیر، رسیدن شراب، در علم شیمی فعل و انفعال شیمیایی که در آن باسیل ها و باکتری ها مواد قندی را به الکل و انیدریدکربنیک تبدیل می کنند. در اثر تخمیر ترکیب شیمیایی ماده و طعم و بو و شکل آن تغییر می یابد
تخمیر شیری: در علم شیمی تخمیری که ترش شدن شیر در اثر تولید اسید لکتیک از لاکتوز شیر صورت می گیرد
تخمیر الکلی: در علم شیمی تخمیری که از تولید الکل و گازکربنیک از قندهای ساده مانند گلوکز صورت می گیرد
تخمیر سرکه ای: در علم شیمی تخمیری که از تبدیل الکل اتیلیک به سرکه به واسطۀ تاثیر باکتری مخصوص صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
((تَ))
سرشتن، مایه زدن، رسیدن شراب، ترشیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
Ferment, Fermentation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ферментация
دیکشنری فارسی به روسی
การหมัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سمیر
تصویر سمیر
(پسرانه)
قصه گو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امیر
تصویر امیر
(پسرانه)
شاه، پادشاه، حاکم، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیرپویا، و امیرحسین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ضمیر
تصویر ضمیر
اندرون
فرهنگ واژه فارسی سره