- خمع (تَ)
خمیده رفتن مانند آنکه لنگ باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
معنی خمع - جستجوی لغت در جدول جو
- خمع (خِ)
گرگ، دزد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). طبس. اوس. (یادداشت بخط مؤلف)
- خمع
تنگان، دزد، گرگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جسمی که از مخلوط پیه و آهک و اسید سولفوریک میسازد و میان آن فتیله قرار میدهند که برای روشن کردن، و نیزآلتی است در موتور اتومبیل که در سر سیلندرها قرار دارد و بوسیله آن جرقه بداخل سیلندر زده میشود، موم
