- خمط
- تلخ، دار بی خار، میوه روفان
معنی خمط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
میوه تلخ، دار بی خار، می ترش، بوی رز
نای بریده گلو بریدن
پنج یک
آک نهادن، سر کوفت زدن
گل آبکی، خاز نازک (خاز خمیر)
خراشیدن، پوست باز کردن
جادوگر افسونگر
شیر خوشبوی
لغزش، کژ روی، ندانمکاری در تازی با آرش های دیگری به کار می رود بیراه رفتن کژ رفتن، بدون آگاهی و بصیرت در امری تصرف کردن، سهو کردن اشتباه کردن، کژ روی کج روی، سهو اشتباه: (خبط ایشان در غالب امور واضح و آشکاراست)، شوریدگی پریشانی آشفتگی: خبط دماغ
کار بزرگ، نوک، بینی، دهان ستور، چیرگی، باز داشت، جمع خطام، : زه های کمان، افسارها
جمع خطه، پاره زمین ها، سرزمین ها جمع خطه
خراشش تراش چوب تراشیدن چوب
آمیختن، آمیزش متملق و آمیزنده بمردم
پنج یک، یک پنجم
شراب، آب انگور که مسکر است
فروکش، بیهوشی
بویناکی بوی گرفتگی، تباهخویی، تباهدینی
خوی طبیعت
کبابی بریانپز
بزغاله بریان بریانی، شیر خیکی
کجی انحنا اعوجاج
خوشبوییدن، بد بوییدن از واژه های دو پهلو
بد بویی گندیدگی
ریشه و پرز
دف و دایره کوچکی که چنبرآن از برنج یا روی باشد
تنگان، دزد، گرگ
باریکیدن: از گرسنگی تکیدن
خراشیدگی، پوست رفتگی خاموش، ساکت، صامت
گله شتر مرغ، گروه ملخ
شاخه نازک شاخه یکساله، نیک آفرید (نیکو خلقت)
جامه پشمین
دیگ افزار، تابل
خم، ظرف سفالی بزرگ، خنب