جدول جو
جدول جو

معنی خمصاء - جستجوی لغت در جدول جو

خمصاء
(خَ)
مؤنث اخمص. زنی که کف پای وی بزمین نرسد و بلند باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ صَ)
جمع واژۀ خصیم. (منتهی الارب) (دهار) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) :
دهان گشاده ز سوفار تیر و از پیکان
بکینه بر خصماء تیز میکند دندان.
رفیع الدین لنبانی
لغت نامه دهخدا
(خُ لَ)
جمع واژۀ خلص و خالص. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
محلی در بیابان که در آنجا چشمه ای یافت شود. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
شهر معروفیست در دهنا. بعضی گفته اند نام زمینی است واقع در بادیه در حجاز و در آنجا چشمۀ آبی متعلق به عباوه یافت میشود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خَ مَ)
مرد باریک شکم و گرسنه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: رجل ٌ خمصان
لغت نامه دهخدا
(خَ)
مؤنث اخوص. زنی که چشمخانه اش به مغاک فرورفته باشد، باد گرم که چشم را بشکند از گرما، چاه دورتک، پشتۀ بلند زمین، گوسپند که یک چشمش سیاه و دیگری سپید باشد، نیمروز بسیار گرم. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). یقال: ظهیره خوصاء، اذا ینظر فیها الناظر متخاوصاً
لغت نامه دهخدا
(خَ)
مؤنث اخیص، زن کلان و ضعیف، بزی که یک شاخ وی راست استاده و شاخ دیگر بسرش چسبیده باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).
- عنز خیصاء، ماده بز یک شاخ. (منتهی الارب).
، زنی که یک چشم وی خرد و دیگری کلان باشد، عطیه اندک. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خیص
لغت نامه دهخدا
(غَ)
زنی که خم چشم وی روان باشد. (ناظم الاطباء). زنی که در چشم او چرک تر باشد. تأنیث اغمص. (از اقرب الموارد). رجوع به اغمص شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مؤنث ارمص. زنی که چشم او خم آورده باشد. (ناظم الاطباء). زنی که خم از چشم او جاری باشد. (از اقرب الموارد). زنی که در چشم او چرک جمع شده باشد
لغت نامه دهخدا
(دَ)
زنی که دنبالۀ ابروی او باریک باشد. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زنی که بخشی از سر وی کم موی و ضعیف باشد. ج، دمص. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خایه بکشیدن. (تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
جمع خصیم، دشمنان، ناسازگاران، پیکار جویان، جمع خصیم دشمنان پیکار جویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلصاء
تصویر خلصاء
جمع خالص گزیدگان دوستان گزین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمصان
تصویر خمصان
شکم باریک تکیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصاء
تصویر خصاء
اخته کردن، خایه کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار