معنی خمسمائه - جستجوی لغت در جدول جو
خمسمائه
(خَ سَ مِ ءَ)
پانصد. (یادداشت بخط مؤلف)
ادامه...
پانصد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مسماه
(مِ)
پای تابه. (منتهی الارب ذیل مادۀ س م و) (ناظم الاطباء). جورب. (اقرب الموارد) (نشوء اللغه). جوراب
ادامه...
پای تابه. (منتهی الارب ذیل مادۀ س م و) (ناظم الاطباء). جورب. (اقرب الموارد) (نشوء اللغه). جوراب
لغت نامه دهخدا
مسماه
(مُ سَمْ ما)
تأنیث مسمی. نامیده شده. اسم گذاشته شده (در زن). موسوم. مسمات. خوانده شده. و رجوع به مسمات و مسمی شود
ادامه...
تأنیث مسمی. نامیده شده. اسم گذاشته شده (در زن). موسوم. مسمات. خوانده شده. و رجوع به مسمات و مسمی شود
لغت نامه دهخدا