جدول جو
جدول جو

معنی خمایجانی - جستجوی لغت در جدول جو

خمایجانی
(خُ)
منسوب است به خمایجان که قریه ای است از قراء کارزین از نواحی فارس. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خدایگانی
تصویر خدایگانی
پادشاهی، مربوط به پادشاه، در علوم سیاسی سلطنتی، سمت پادشاه، شاهی، سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
نام قریه ای است به کارزین از بلاد فارس. (یادداشت بخط مؤلف) ، نام موضعی است نزدیک شیراز. (یادداشت بخط مؤلف) : خمایجان و دیه علی دو ناحیت است و حومه آن مسجد و منبر دارد و هوای آن سردسیر است و درخت و جوز و انار بسیار باشد و عسل و موم فراوان بود و همسایۀ تیرمردان است نزدیک بیضا و مردم آن سلاحور باشد و مکاری. (از فارسنامۀ ابن بلخی ص 145)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
عمل خدایگان. حالت خدایگان. ریاست. بزرگی. (یادداشت بخط مؤلف) :
اگر کسی به هنر یا به فضل یا به نسب
خدایگانی یابد امیر دارد کار.
فرخی.
خدایگانی جز مر ترا همی نسزد
خدایگان جهان باش و از جهان برخور.
فرخی.
حجت مملکت بقول و بقهر
آیتی در خدایگانی دهر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مَ جِ)
دهی است از دهستان حاجی آباد ایزدخواست بخش داراب شهرستان فسا، در 108هزارگزی جنوب شرقی داراب و در دشت ایزد خواست، در جلگۀ گرمسیر واقع و دارای 237 تن سکنه است. آبش از چاه، محصولش غلات، لبنیات، پشم، پوست، شغل مردمش زراعت و گله داری و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان. دارای 560 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و انگور و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه اتومبیل رو و قهوه خانه ای کنار شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
دهستانی است از بخش اردکان شهرستان شیراز که دارای هشت هزار تن سکنه و شامل 35 آبادی است. قراء مهم آن عبارتند از: خلار، سنگر، شول، برشنه، تل کوه، سرتلی، بیدحرکت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خدایگانی
تصویر خدایگانی
پادشاهی سلطنتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمایانی
تصویر نمایانی
ابراز
فرهنگ واژه فارسی سره