جدول جو
جدول جو

معنی خلقت - جستجوی لغت در جدول جو

خلقت
آفرینش
تصویری از خلقت
تصویر خلقت
فرهنگ واژه فارسی سره
خلقت
نهاد، فطرت، طبیعت، سرشت، آفرینش
تصویری از خلقت
تصویر خلقت
فرهنگ لغت هوشیار
خلقت
آفرینش، فطرت، هیئت، سرشت، شکل ظاهری انسان
تصویری از خلقت
تصویر خلقت
فرهنگ فارسی عمید
خلقت
((خِ قَ))
آفرینش، فطرت
تصویری از خلقت
تصویر خلقت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلوت
تصویر خلوت
تنهایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلاقت
تصویر خلاقت
نرمی، تابانی کهنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوت
تصویر خلوت
انزوا، عزلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلقی
تصویر خلقی
رفتاری آفرینشی منسوب به خلق منسوب به خلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلقه
تصویر خلقه
آفرینش پیرایش تا شش داداری دهش ابر باران خیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلقن
تصویر خلقن
یونانی تازی گشته دیگ مسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلقا
تصویر خلقا
به خوی به رفتار به دیدار و به رفتار بدیدار از نظر خلقت هیاه: (خلقا و خلقا شبیه پدر است) از نظر خبق از جهت خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلفت
تصویر خلفت
آبکشی، ناسازی، پیاپیی، شکم روش، گند دهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلعت
تصویر خلعت
جامه و جز آن که بزرگی بر کسی بپوشاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوقت
تصویر خلوقت
خوشررفتاری نرمی، تابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوت
تصویر خلوت
فاقد ازدحام و شلوغی مثلاً شهر خلوت، تنهایی، تنها ماندن با معشوق، جای فاقد ازدحام و شلوغی، در تصوف دوری گزیدن سالک از مردم برای تزکیۀ نفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلوت
تصویر خلوت
((خَ وَ))
تنها نشستن، تنهایی گزیدن، تنهایی، انزوا، کم رفت و آمد، کم جمعیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلعت
تصویر خلعت
((خِ عَ))
جامه دوخته که بزرگی به کسی بخشد، جمع خلع
فرهنگ فارسی معین
لباس یا پارچه ای که خانوادۀ داماد به عروس یا خانوادۀ او هدیه می دهند، کنایه از کفن، جامۀ دوخته که از طرف شخص بزرگ به عنوان جایزه یا انعام به کسی داده شود، هدیه، پاداش، لباس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلطت
تصویر خلطت
معاشرت، آمیزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلق
تصویر خلق
آفرینش، مردم، نو آوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلق
تصویر خلق
آفریدن، ایجاد و احداث کردن مردمان، مردم خوی، طبع، نهاد، مزاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلت
تصویر خلت
دوستی، مهربانی، رفاقت، مصادقت، برادری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلت
تصویر خلت
دوستی، یاری، محبت، عشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلق
تصویر خلق
به وجود آوردن، آفریدن، آفرینش، کنایه از مردم یک کشور، برای مثال خلق چین، کنایه از مردم، مردمان، (تصوف، فلسفه) جهان مادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلق
تصویر خلق
((خَ لِ))
نیکخوی، خوش خوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلق
تصویر خلق
((خُ))
خوی، عادت، جمع اخلاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلق
تصویر خلق
((خَ لَ))
کهنه، ژنده، جمع خلقان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلق
تصویر خلق
((خَ))
آفریدن، آفرینش، آفریده، مخلوق، مردم، انسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلت
تصویر خلت
((خِ لَّ))
دوستی، برادری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلق
تصویر خلق
خوی، طبع، عادت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلق
تصویر خلق
کهنه، پوسیده، مندرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلقه خلقت
تصویر خلقه خلقت
نرمی خوشخویی، تابانی آفرینش پیرایش تا شش داداری دهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقص خلقت
تصویر ناقص خلقت
کسی که درخلقتش نقصانی باشد ناقص اعضاناقص اندام
فرهنگ لغت هوشیار