جدول جو
جدول جو

معنی خلطملط - جستجوی لغت در جدول جو

خلطملط
(خِ طُنْ مِ طُنْ)
اتباع، آمیخته نسب. (منتهی الارب). منه: رجل خلط ملط
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ مَ)
دوستی صادقانه و بی تقلب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ سَمَ دَ)
تخلیط کردن. بهم آمیختن. (یادداشت بخط مؤلف).
- خلطملط کردن در سخن، در سخن مقدماتی را بجای هم نشاندن بقصد سفسطه یا بدون قصد شلوغ کردن در کلام را
لغت نامه دهخدا
(لِ لِ)
سطبر و بزرگ دندان، ناقۀ کلان سال، گنده پیر بی دندان. (منتهی الارب). زن پیر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا