- خفیق
- آواز آب، آوای باد، چرتی، دل تپان
معنی خفیق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوست، همدل، همراه
کوچک
یار، همراه
زمین پست علفناک
پنهان، پوشیده
سبک، ضد سنگین و گران
پناه دهنده، نگهبان
زشت و بد هیکل، ندامت
گنده و پلید
ژندگک کهنه پاره خوگیر رام آرام، سزاوار، فر آفرید (تمام خلقت) خوشخوی با این آرش در تازی نیامده
انبوه، بی شرم شوخروی مرد، جامه سختباف
مهربان، دلسوز، رحیم، پرمهر
پر رو بی شرم، جامه سفت باف، پوست درشت پوست کلفت
خوش اخلاق، دارای اخلاق نیک
پنهان، نهفته، با پوشیدگی، پنهانی
پوشیده، پنهان، در تصوف روح، خفیّ
باهوش، شاعری که سخن عجیب می آورد، مفلق
مقابل شدید، کم اثر مثلاً درد خفیف، کنایه از خوار، حقیر، کنایه از کم، اندک مثلاً صدای خفیف، نور خفیف، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن»، مقابل ثقیل، سبک
پلید، ناپاک، آلوده، نجس، چرکین، فژاک، فژاگن، فژاگین
به هوش آرنده، هوشیار بهبود یابنده، بهوش آینده بیدار شونده: (ز خواب هوی گشت بیدار هر کس نخواهم شدن من ز خوابش مفیقا) (منوچهری. د. چا. 6: 2)
همدل همراه سازگار
((خَ))
فرهنگ فارسی معین
سبک، دارای وزن اندک، دارای شدت کم، خوار، زبون، مختصر، اندک، یکی از بحرهای نوزده گانه شعر
((رَ))
فرهنگ فارسی معین
دوست، یار، همنشین، همدم، جمع رفقاء
رفیق نیمه راه: کنایه از کسی که به همراهی خود تا پایان ادامه ندهد
رفیق نیمه راه: کنایه از کسی که به همراهی خود تا پایان ادامه ندهد
زشت و پلید
مهربان، دلسوز
یار، دوست، همراه
نگهبان، محافظ، حامی
نهان، پوشیده، پنهان کردن، گوشه گیر