- خفه
- خپه
معنی خفه - جستجوی لغت در جدول جو
- خفه
- فشردگی گلو، خبه، نفس بریده
- خفه
- ویژگی کسی که دچار حالت خفگی شده باشد، فاقد هوا یا نور کافی، ویژگی صدای مبهم
- خفه ((خَ فِ))
- گلو فشرده، کسی که به خفگی دچار شده باشد، تاریک، دلگیر، دارای رطوبت و گرما یا آلودگی زیاد، ساکت باش
- خفه
- Muffled
- خفه
- приглушённый
- خفه
- gedämpft
- خفه
- заглушений
- خفه
- stłumiony
- خفه
- abafado
- خفه
- soffocato
- خفه
- amortiguado
- خفه
- étouffé
- خفه
- gedempt
- خفه
- ก้องกังวาน
- خفه
- teredam
- خفه
- مكتومٌ
- خفه
- दबा हुआ
- خفه
- מהודק
- خفه
- 울림이 적은
- خفه
- kuzimwa
- خفه
- গমগমে
- خفه
- مدھم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تنکی: خاز (خمیر) مسکه (چربی شیر) گل، شکنندگی تردی
سبک مغزی، تنگی تنگروزی
سرین، چنبر کون، سنگ سپید
Choking, Chokingly, Smothering, Stifling
Choke, Gag, Muffle, Smother, Stifle, Strangle, Suffocate
Stifled
удушающий , удушающе , удушливый
душить , заглушать , удушать , задушить , задыхаться
удушливый