خفهخَفِه ویژگی کسی که دچار حالت خفگی شده باشد، فاقد هوا یا نور کافی، ویژگی صدای مبهم ادامه... ویژگی کسی که دچار حالت خفگی شده باشد، فاقد هوا یا نور کافی، ویژگی صدای مبهم تصویر خفه فرهنگ فارسی عمید
خفه ((خَ فِ)) گلو فشرده، کسی که به خفگی دچار شده باشد، تاریک، دلگیر، دارای رطوبت و گرما یا آلودگی زیاد، ساکت باش ادامه... گلو فشرده، کسی که به خفگی دچار شده باشد، تاریک، دلگیر، دارای رطوبت و گرما یا آلودگی زیاد، ساکت باش تصویر خفه فرهنگ فارسی معین
خفه گلوفشرده، محتقن، مرده، تار، تاریک، دلگیر، گرفتهمتضاد: دل باز ادامه... گلوفشرده، محتقن، مرده، تار، تاریک، دلگیر، گرفتهمتضاد: دل باز فرهنگ واژه مترادف متضاد
خفه خفه، اختلال در تنفس که سبب مرگ شود ادامه... خفه، اختلال در تنفس که سبب مرگ شود فرهنگ گویش مازندرانی