جدول جو
جدول جو

معنی خطاط - جستجوی لغت در جدول جو

خطاط
خوش نویس و کسی که خوش می نویسد، استاد خط
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
فرهنگ لغت هوشیار
خطاط
خوشنویس
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
فرهنگ واژه فارسی سره
خطاط
خوش خط، خوشنویس، کاتب، خطنویس، نویسنده
متضاد: خواننده، قاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خطاط
خطّاطٌ
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به عربی
خطاط
Calligraphist
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خطاط
calligraphe
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خطاط
calígrafo
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خطاط
каллиграф
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به روسی
خطاط
Kalligraph
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به آلمانی
خطاط
каліграф
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خطاط
kaligraf
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به لهستانی
خطاط
书法家
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به چینی
خطاط
calígrafo
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خطاط
خطاط
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به اردو
خطاط
خطّاط، خوشنویس
دیکشنری اردو به فارسی
خطاط
ক্যালিগ্রাফার
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به بنگالی
خطاط
mchoraji wa maandiko
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خطاط
hattat
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خطاط
서예가
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به کره ای
خطاط
calligrafo
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خطاط
סופר אומן
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به عبری
خطاط
हस्तलेखकार
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به هندی
خطاط
kaligrafer
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خطاط
ศิลปินอักษร
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به تایلندی
خطاط
calligraaf
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به هلندی
خطاط
書道家
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ)
تخته ای که بر وی خط کشند چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خطکش. (دستور الاخوان چ بنیاد فرهنگ). تخته ای که بر روی وی خط کشند چیزی را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ خطّ، بمعنی راه دراز در چیزی و راه خفیف در زمین نرم
لغت نامه دهخدا
(غُصْ صَ / صِ خوَرْ / خُرْ)
اخطاط وجه، خطدار گشتن روی.
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طا)
عمل خطاط. نویسندگی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مخطاط
تصویر مخطاط
کشک دار، راهراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطاط
تصویر اخطاط
خط دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطاطی
تصویر خطاطی
عمل و شغل خطاط خوشنویس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطاطی
تصویر خطاطی
خوشنویسی
فرهنگ واژه فارسی سره
خوش نویسی
دیکشنری اردو به فارسی