جدول جو
جدول جو

معنی خطائط - جستجوی لغت در جدول جو

خطائط
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خطیطه و آن زمین خشک مانده میان دو زمین باران زده یا زمین که بعض آن باران زده باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ)
مولانازاده. از جمله کسانی است که بر شرح مفتاح سیدشریف حاشیه نگاشته. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
از ’م طط’، جمع واژۀ مطیطه، جای پای چارپایان که در آن آب گل آلود جمع شده باشد، آب لوشناک و کدری که در ته حوضی مانده باشد. و فی حدیث ابی ذر: انانأکل الخطائط و نرد المطائط. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ ءِ)
از ’م طط’، صلا مطائط، پشت دراز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ممتد. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). و رجوع به مطاط شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
شطوط، جمع واژۀ شطوطی ̍. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شطوطی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
جمع واژۀ رطیط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رطیط، به معنی بانگ و فریاد و گولی و مرد گول. (آنندراج) ، زن گول و برای آن واحد ذکر نشده است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ ءِ)
دهی است به یمن. (منتهی الارب). از دههای ذمار یمن است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
قسمی پارچه بوده است:
از ابریسک و کمخای خطائی.
نظامی قاری.
، قسمی سوسن، قسمی خشت پخته بزرگتر از آجر متداول. (یادداشت بخط مؤلف). این قالب و اندازه برای آجر امروز دیگر متداول نیست
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 383 تن سکنه است. محصول آنجا غلات، چغندر، توتون و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است و راه آنجا مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خطیئه. خطایا. (منتهی الارب). رجوع به خطایا شود
لغت نامه دهخدا
(حُ ءِ)
مرد ریزه. (از منتهی الارب) (آنندراج). مردم خرد. (مهذب الاسماء) ، مرد ریزۀ کوتاه. (منتهی الارب) (از آنندراج). انسان صغیر قصیر. (از اقرب الموارد) ، مورچۀ سرخ. (منتهی الارب) (از آنندراج). مورچۀ خرد سرخ رنگ. (از اقرب الموارد) ، ذر. (منتهی الارب). حطائط ذر و بطائط اتباع است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خریطه. رجوع به خرایط در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(بُ ءِ)
فربه و ستبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- جطائط بطائط، از اتباع است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ ءِ)
فرج ستبر و گنده: حر بطائط. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
خوش نویس و کسی که خوش می نویسد، استاد خط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرائط
تصویر خرائط
جمع خریطه، پیله ها انبان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطائط
تصویر رطائط
جمع رطیط، فریادها نادان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطائط
تصویر بطائط
فربه وستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
خوشنویس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
Calligraphist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
calligraphe
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
каллиграф
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
Kalligraph
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
каліграф
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
kaligraf
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
书法家
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
calígrafo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
calligrafo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
calígrafo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
calligraaf
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
ศิลปินอักษร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
kaligrafer
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
हस्तलेखकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
סופר אומן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
書道家
دیکشنری فارسی به ژاپنی