جدول جو
جدول جو

معنی خضمات - جستجوی لغت در جدول جو

خضمات
(خَ ضِ)
نام موضعی است در نزدیکی مدینه آنرا نقیعالخضمات نیز می گویند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ ضَ)
جمع واژۀ اضم. (قطر المحیط) (لسان العرب) (منتهی الارب). خشمها و کینه ها. رجوع به اضم شود، خردزنخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه فک و ذقن خردی داشته باشد. (از اقرب الموارد). اذوط. (نشوء اللغه). رجوع به اذوط شود، کژزنخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، ضوط. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ)
جمع واژۀ خدمت. (از غیاث اللغات). خدمتها. رجوع به خدمت شود
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ)
جمع واژۀ خرمه. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(خُ ضُمْ ما)
نام جایگاهی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خَضْ ضُ / خِضْ ضِمْ ما)
گریبان. (منتهی الارب) ، خشتک پیراهن. (منتهی الارب) (از تاج العروس).
- خضمان القمیص، گریبان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خیمه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
جمع واژۀ ضخمه. (منتهی الارب). رجوع به ضخمه شود
لغت نامه دهخدا
(ضَمْ ما)
جمع واژۀ ضمّه
لغت نامه دهخدا
جمع خدمت، پرستش هخا زواری ها تیمارها جمع خدمت خدمتها بندگیها چاکریها
فرهنگ لغت هوشیار
خدمت ها، فعالیت ها، کارها، خدمت گزاری ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد