جدول جو
جدول جو

معنی خضراخرام - جستجوی لغت در جدول جو

خضراخرام(خَ خِ / خَ / خُ)
کنایه از آسمان پیما. بر فلک رونده. فلک سیر. آنکه سیر در آسمان دارد:
بفرمان او خضر خضراخرام
به آهنگ پیشینه برداشت گام.
نظامی.
همانا که آن هاتف خضرنام
که خاراشکافست و خضراخرام.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ دی دَ / دِ)
همگام با پادشاه. همراه شاه:
که بود از ندیمان خسروخرام
هنرپیشه ای ارشمیدس بنام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ / شِ سَ)
بناز روندۀ در صحرا. خرامندۀ در صحرا:
شتابنده را اسب صحراخرام
یرق داده زآن به که باشد جمام.
نظامی.
که رسمی بود کآن صحراخرامان
بصید آیند بر رسم غلامان.
نظامی.
مغرب گروهی است صحراخرام
مناسک رها کرده ناسک بنام.
نظامی
لغت نامه دهخدا