جدول جو
جدول جو

معنی خضخض - جستجوی لغت در جدول جو

خضخض
(خُ ضَ خِ)
فربه کلان شکم از مردان و شتران. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
خضخض
(خُ خُ)
فربه کلان شکم از مردان و شتران. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
جنبانیدن آب و پست و مانند آن، شیار کردن زمین و زیر و بالا کردن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) ، جلق زدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب). استمناء. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جنبیدن آب وآنچه بدان ماند. (زوزنی) (از آنندراج). جنبیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نوعی از قطران که به شتر گرگین مالند. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
مرکب و سیاهی که بدان نویسند. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
اندک پیرایه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: ما علیهما خضاض، ای شی ٔ من الحلی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، مرد گول، گردن بند گربه و حمیل آن، گردن بند آهوبره، طوق بندیان، مرکب و سیاهی که بدان نویسند. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(خُ خِ)
جای بسیار با آب و درخت. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، فربه کلانشکم از مردان و شتران، بادیست میان صبا و دبور، باد که از جانب مشرق وزد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جای خاک ناک تر شدۀ از باران. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ ضَ)
طعامهای رنگارنگ، مهرهای سپید و خرد که کودکان پوشند. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ خَخِ)
جنبیده. (آنندراج). جنبیده و جنبش داده و برانگیخته. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخضخض شود
لغت نامه دهخدا