مرغی است که آنرا اخیل نیز گویند. این مرغ بزرگتر از قطاء است و چون بر پشت شتر نشیند عرب فال بد گیرد. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
مرغی است که آنرا اخیل نیز گویند. این مرغ بزرگتر از قطاء است و چون بر پشت شتر نشیند عرب فال بد گیرد. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
خضرمی. قومی از مردم ایران را گویند که در اوایل اسلام هجرت کرده، سکونت شام را اختیار نمودند و آنان که سکونت بصره را اختیار کردند اساوره و آنانکه سکونت کوفه را برگزیدند احامره و کسانی که سکونت الجزیره را قبول نمودند جراجمه و کسانی که سکونت یمن را قبول کردند ابناء و آنان که سکونت موصل را اختیار نمودند جرامقه گفتند. (ناظم الاطباء). از این قوم اند عبدالکریم خضرمی بن مالک و هبار خضرمی بن عقیل و عباس خضرمی بن حسن. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ خضرم. (منتهی الارب) (از تاج العروس). رجوع به خضرم در این لغت نامه شود
خضرمی. قومی از مردم ایران را گویند که در اوایل اسلام هجرت کرده، سکونت شام را اختیار نمودند و آنان که سکونت بصره را اختیار کردند اساوره و آنانکه سکونت کوفه را برگزیدند احامره و کسانی که سکونت الجزیره را قبول نمودند جراجمه و کسانی که سکونت یمن را قبول کردند ابناء و آنان که سکونت موصل را اختیار نمودند جرامقه گفتند. (ناظم الاطباء). از این قوم اند عبدالکریم خضرمی بن مالک و هبار خضرمی بن عقیل و عباس خضرمی بن حسن. (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ خضرم. (منتهی الارب) (از تاج العروس). رجوع به خضرم در این لغت نامه شود
نرم کردن سخن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). مصدر دیگریست برای مخاضعه. منه: خاضع المراءه خضاعاً، ای نرم کرد سخن را برای آن زن. (منتهی الارب)
نرم کردن سخن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). مصدر دیگریست برای مخاضعه. منه: خاضع المراءه خضاعاً، ای نرم کرد سخن را برای آن زن. (منتهی الارب)
خضاب ریش پوشش کارها است. اگر بیند سر و رویش را خضاب می کرد و خضابش رنگ نمی گرفت، دلیل که ظاهر حال را به مردمان نماید. اگر بیند خضابش رنگ گرفت، دلیل که حالش نیکو گردد. حضرت دانیال اگر بیند خضاب به چیزها می کرد، دلیل که مردم او را منکر شوند که او خود را به کارهای محال و ناپسندیده دهد. اگر بیند خضابش نیکو رنگ گرفت، دلیل که حالتش پوشیده شد. اگر بیند دست و پای خویش را به حنا خضاب می بست، دلیل که مال از دست رفته باز آید. اگر بیند هر دو دست و پای خویش را خضاب بست، دلیل که فرزندان یابرادران خود را بیاراید، به آرایشی که خلاف دین و شریعت بود. محمد بن سیرین خضاب کردن در خواب بر چهار وجه است. اول: کار ناشایسته بی حاصل. دوم: آرایش حال دنیا. سوم: طلب جاه. چهارم: معروف شدن به دروغ گفتم . اگر مردی بین دست و پای خود خضاب کرد، دلیل که کاری کند که مردمان بر وی افسوس کنند و بخندند. اگر بیند سرانگشتان را خضاب کرد، دلیل که تسبیح کند. اگر بیند هر دو دست را به خضاب کردن نقش میکرد، دلیل که با دوستان مکر و حیله بازد. اگر بیند کف دست خود خضاب می کرد، دلیل که در طلب معیشت رنجور گردد. اگر بیند که هر دو دست خود به خضاب نگاه می کرد، دلیل که خداوند مکر و حیله بود در کسب و عمل خود. اگر بیند دست او بهم شده است، دلیل که او را عزیزی بمیرد یا خود هلاک شود. اگر بیند دست و پای را چون زنان خضاب کرد، دلیل که در ترس و بیم عظیم افتد. اگر این خواب را زنی بیند او را خرمی و شادی بود، زیرا که این خضاب کردن ایشان رسم بود. اگر بیند که هر دو دست و پای او بنفش بود، دلیل که در کسب و کار حیله کند.
خضابِ ریش پوشش کارها است. اگر بیند سر و رویش را خضاب می کرد و خضابش رنگ نمی گرفت، دلیل که ظاهر حال را به مردمان نماید. اگر بیند خضابش رنگ گرفت، دلیل که حالش نیکو گردد. حضرت دانیال اگر بیند خضاب به چیزها می کرد، دلیل که مردم او را منکر شوند که او خود را به کارهای محال و ناپسندیده دهد. اگر بیند خضابش نیکو رنگ گرفت، دلیل که حالتش پوشیده شد. اگر بیند دست و پای خویش را به حنا خضاب می بست، دلیل که مال از دست رفته باز آید. اگر بیند هر دو دست و پای خویش را خضاب بست، دلیل که فرزندان یابرادران خود را بیاراید، به آرایشی که خلاف دین و شریعت بود. محمد بن سیرین خضاب کردن در خواب بر چهار وجه است. اول: کار ناشایسته بی حاصل. دوم: آرایش حال دنیا. سوم: طلب جاه. چهارم: معروف شدن به دروغ گفتم . اگر مردی بین دست و پای خود خضاب کرد، دلیل که کاری کند که مردمان بر وی افسوس کنند و بخندند. اگر بیند سرانگشتان را خضاب کرد، دلیل که تسبیح کند. اگر بیند هر دو دست را به خضاب کردن نقش میکرد، دلیل که با دوستان مکر و حیله بازد. اگر بیند کف دست خود خضاب می کرد، دلیل که در طلب معیشت رنجور گردد. اگر بیند که هر دو دست خود به خضاب نگاه می کرد، دلیل که خداوندِ مکر و حیله بود در کسب و عمل خود. اگر بیند دست او بهم شده است، دلیل که او را عزیزی بمیرد یا خود هلاک شود. اگر بیند دست و پای را چون زنان خضاب کرد، دلیل که در ترس و بیم عظیم افتد. اگر این خواب را زنی بیند او را خرمی و شادی بود، زیرا که این خضاب کردن ایشان رسم بود. اگر بیند که هر دو دست و پای او بنفش بود، دلیل که در کسب و کار حیله کند.