جدول جو
جدول جو

معنی خصمین - جستجوی لغت در جدول جو

خصمین
(خَ مَ)
تثنیۀ خصم. (یادداشت مؤلف). دو خصم. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ صَمْ مَ)
تثنیۀ اصم در حال نصب و جر: نعوذ باﷲ من الاخرسین الاصمین. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 261). و رجوع به اصمان شود
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ)
عصبانی. غضباک. غضب آلود. خشمگین. غضبناک. خشمناک. خشمین. خشمگین. آرغده. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ صِ)
جمع واژۀ خصم. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
جمع واژۀ خصیم. (از منتهی الارب) (از دهار) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دشمنان. عدوها. (یادداشت بخط مؤلف) : هیچکس از وزیر و سالاران لشکر بر خداوند این اشاره نکند که جنگی قائم و خصمان را زده باز باید گشت. (تاریخ بیهقی). نه چنان آمد بر آنجمله که اندیشه می کردند که خصمان بنخست حمله بگریزند. (تاریخ بیهقی). کسان سوری و آن قوم که خصمان مظفر بودند، این سخن بغنیمت شمردند و هزار دینار زود بدین حاجب دادند. (تاریخ بیهقی). و پادشاهان را در سیاست رعیت... و قمع خصمان و قهر دشمنان بدان حاجت افتد. (کلیله و دمنه). با اینهمه برنج قصۀ خصمان... بر اثر. (کلیله و دمنه).
تخت شاه افسر سماک شده ست
سر خصمانش تخت خاک شده ست.
خاقانی.
لیکن از روی طعنۀ خصمان
آمدن هیچ رو نمیدارد.
خاقانی.
ای آنکه تا عنان بهوای تو داده ام
از ناوک سخن صف خصمان دریده ام.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خَ)
تبر خرد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (اقرب الموارد). صورت مذکر و مؤنث این کلمه یکی است. ج، اخصن، خصن
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دشمنی. (از ناظم الاطباء) :
خصمی خود یاری حق کردن است.
نظامی.
خصمی کژدم بتر از اژدهاست
کاین ز تو پنهان بود آن برملاست.
نظامی.
اگر شبی پیرزنی در خانه بی برگ خفته باشد، دامن تو گیرد و بر تو خصمی کند. (از تذکره الاولیای عطار). گفت: با خدای یار باش در خصمی نفس خویش، نه با نفس یار باش در خصمی خدای. (تذکرهالاولیای عطار). ملک پرسید: که موجب خصمی اینان در حق تو چیست ؟ (گلستان سعدی).
گر همه خلق بخصمی بدرآیند یکی را
چه تفاوت کند آنرا که تو مولا و نصیری.
سعدی (خواتیم)
لغت نامه دهخدا
(خُ مَ)
قصبۀ مرکز بخش خمین شهرستان محلات. این قصبه سر راه شوسۀ اراک به قم از طریق دلیجان واقع است. موقعیت محلی آن در شصت هزارگزی جنوب باختری محلات و سی هزارگزی گلپایگان است و آن در جلگه قرار داردبا آب و هوای معتدل و 7038 تن سکنه که حدود 20 خانوار یهود در بین آنهاست. آب آن از قنات و در بهار از رودخانه استفاده می کنند. محصول آن غلات و چغندر قند وپنبه و انگور و بادام و زردآلو و توت است. شغل اهالی کسب و بازرگانی و کشاورزی است. ادارات در آنجا بخشداری و شهرداری و کلانتری و دادگاه و ژاندارمری و دارائی و بانک ملی و ادارۀ غله و ثبت اسناد و آمار وجود دارد و نیز دارای مدارس متوسطه و ابتدایی و شعبه پست و تلفن و تلگراف می باشد. از آنجا که قصبۀ خمین مرکز بازرگانی بخش کمره محسوب میشود دارای بازاری بحدود سیصد باب دکان است. راه شوسه از وسط آبادی عبور می کند و ادارات دولتی و چند گاراژ و رستوران و قهوه خانه بر سر راه شوسه قرار دارد. ارتباطات: این ناحیه دارای تلفن شهری و تلگراف بشهرهای گلپایگان محلات و قم و اراک است و بوسیلۀ تلفن نیز با گلپایگان و اراک ارتباط دارد. هوای خمین سرد و ارتفاع آن از سطح دریا 1800 هزار گز است. از بناها و آثار قدیمه بنای امام زاده شاهزاده ابوطالب است. مزرعۀ فتح آباد و شهرمارجزء این قصبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خصمان
تصویر خصمان
دشمنان، عدوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصین
تصویر خصین
تبرک تبر کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصمی
تصویر خصمی
دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
دشمنی، عداوت، خصومت، عناد
متضاد: رفاقت
فرهنگ واژه مترادف متضاد