جدول جو
جدول جو

معنی خصمانه - جستجوی لغت در جدول جو

خصمانه
مانند دشمن، از روی دشمنی و عداوت
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
فرهنگ فارسی عمید
خصمانه
دشمنانه، دشمن وار
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
فرهنگ لغت هوشیار
خصمانه
((خَ نِ))
از روی دشمنی، از روی خصومت
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
فرهنگ فارسی معین
خصمانه
دشمن گونه
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
فرهنگ واژه فارسی سره
خصمانه
قید خصومت آمیز، دشمنانه، عداوت آمیز، عدوانی
متضاد: دوستانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خصمانه
عدّائيٌّ
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به عربی
خصمانه
Adversarial, Belligerent, Belligerently
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خصمانه
adversaire, belligérant, de manière belliqueuse
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خصمانه
adversarial, beligerante, de manera beligerante
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خصمانه
враждебный , враждебный , агрессивно
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به روسی
خصمانه
gegnerisch, kriegerisch
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به آلمانی
خصمانه
ворожий , вороже налаштований , вороже
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خصمانه
wrogi, wojowniczo
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به لهستانی
خصمانه
对抗的 , 好战的 , 好战地
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به چینی
خصمانه
adversário, beligerante, de maneira beligerante
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خصمانه
বিরোধী , শত্রু , শত্রুভাবে
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به بنگالی
خصمانه
مخالفانہ , دشمنانہ , دشمنی کے طور پر
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به اردو
خصمانه
wa kupinga, adui, kwa uhasama
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خصمانه
düşmanca
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خصمانه
적대적인 , 적대적인 , 적대적으로
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به کره ای
خصمانه
敵対的な , 交戦的な , 攻撃的に
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خصمانه
עוין , עוין , באופן עוין
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به عبری
خصمانه
avversariale, bellicoso, bellicosamente
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خصمانه
berlawanan, bermusuhan, dengan permusuhan
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خصمانه
เป็นปรปักษ์ , ศัตรู , อย่างเป็นศัตรู
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به تایلندی
خصمانه
vijandig
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به هلندی
خصمانه
विरोधी , शत्रु , शत्रुता से
تصویری از خصمانه
تصویر خصمانه
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَمْ ما نَ)
زمین درشت سنگناک در جنب زمین نرم ریگناک یا عام است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ نَ / نِ)
حریف. رقیب. خمانا. خمانایی. (یادداشت بخط مؤلف) : کسی را مانند این قوم و دوده و کی را خمانه اند. (ترجمه دیاتسارون ص 92)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دشمنان. عدوها. (یادداشت بخط مؤلف) : هیچکس از وزیر و سالاران لشکر بر خداوند این اشاره نکند که جنگی قائم و خصمان را زده باز باید گشت. (تاریخ بیهقی). نه چنان آمد بر آنجمله که اندیشه می کردند که خصمان بنخست حمله بگریزند. (تاریخ بیهقی). کسان سوری و آن قوم که خصمان مظفر بودند، این سخن بغنیمت شمردند و هزار دینار زود بدین حاجب دادند. (تاریخ بیهقی). و پادشاهان را در سیاست رعیت... و قمع خصمان و قهر دشمنان بدان حاجت افتد. (کلیله و دمنه). با اینهمه برنج قصۀ خصمان... بر اثر. (کلیله و دمنه).
تخت شاه افسر سماک شده ست
سر خصمانش تخت خاک شده ست.
خاقانی.
لیکن از روی طعنۀ خصمان
آمدن هیچ رو نمیدارد.
خاقانی.
ای آنکه تا عنان بهوای تو داده ام
از ناوک سخن صف خصمان دریده ام.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خُ)
جمع واژۀ خصیم. (از منتهی الارب) (از دهار) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ مَ نَ)
زن باریک شکم و گرسنه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خُ نَ)
زن باریک شکم و گرسنه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خمانه
تصویر خمانه
نیزه سست خاکروبه، خاک کناد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصمان
تصویر خصمان
دشمنان، عدوها
فرهنگ لغت هوشیار