خاص کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه خاص می گرداند. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فلسفی) مخصصات انواع، مقصود صور نوعیه است. (از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی ص 545). و رجوع به صورت نوعی در همین لغت نامه شود، در اصطلاح اصول، امری که عام را تخصیص دهد و از شمول آن بکاهد چنانکه ’لا تأکلوا مما لم یذکر اسم اﷲ علیه’ (قرآن 121/6). مخصص ’خلق لکم مافی الارض جمیعاً’ (قرآن 29/2) می باشد، آنکه خورش می کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
خاص کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه خاص می گرداند. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فلسفی) مخصصات انواع، مقصود صور نوعیه است. (از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی ص 545). و رجوع به صورت نوعی در همین لغت نامه شود، در اصطلاح اصول، امری که عام را تخصیص دهد و از شمول آن بکاهد چنانکه ’لا تأکلوا مما لم یذکر اسم اﷲ علیه’ (قرآن 121/6). مخصص ’خلق لکم مافی الارض جمیعاً’ (قرآن 29/2) می باشد، آنکه خورش می کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
خاص گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) ، یگانه شدن به چیزی. (اقرب الموارد) (المنجد) ، (اصطلاح علم اصول) قسیم تخصیص. خروج شی ٔ از حکم بطبیعت و ذات نه بواسطۀ مخصص لفظی. مثلاً اگر گویند ’دانشمندان پرهیزکار را اکرام کنید’، دو گروه از این حکم خارج اند:دانشمندان ناپرهیزکار که با قید لفظی ’پرهیزکار’ خارج شدند و آنرا تخصیص گویند، مردم نادان که بذاته ازتحت حکم خارجند و آنرا تخصص گویند و بعبارت دیگر تخصیص را خروج بواسطۀ دلیل لفظی و تخصص را خروج بواسطۀ دلیل لبی گویند. رجوع به کتابهای اصول فقه شود
خاص گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) ، یگانه شدن به چیزی. (اقرب الموارد) (المنجد) ، (اصطلاح علم اصول) قسیم تخصیص. خروج شی ٔ از حکم بطبیعت و ذات نه بواسطۀ مخصص لفظی. مثلاً اگر گویند ’دانشمندان پرهیزکار را اکرام کنید’، دو گروه از این حکم خارج اند:دانشمندان ناپرهیزکار که با قید لفظی ’پرهیزکار’ خارج شدند و آنرا تخصیص گویند، مردم نادان که بذاته ازتحت حکم خارجند و آنرا تخصص گویند و بعبارت دیگر تخصیص را خروج بواسطۀ دلیل لفظی و تخصص را خروج بواسطۀ دلیل لبی گویند. رجوع به کتابهای اصول فقه شود