شمشیر بساخت نخستین که هنوز آن را سوهان و صیقل نکرده باشند. ج، خشب، خشائب، زنگ زدوده و ردی و بلایه. (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). ج، خشب، خشائب، برگزیده و چیده و تراشیده از تیر و کمان در تراش نخستین. ج، خشب، خشائب، شتر ستبر و هر چیزی که خشن باشد. ج، خشب، خشائب، دراز و درشت اندام برهنه استخوان در کمال سختی. (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). ج، خشب، خشائب
شمشیر بساخت نخستین که هنوز آن را سوهان و صیقل نکرده باشند. ج، خُشُب، خَشائب، زنگ زدوده و ردی و بلایه. (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). ج، خُشُب، خَشائب، برگزیده و چیده و تراشیده از تیر و کمان در تراش نخستین. ج، خُشُب، خَشائب، شتر ستبر و هر چیزی که خشن باشد. ج، خُشُب، خَشائب، دراز و درشت اندام برهنه استخوان در کمال سختی. (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). ج، خشب، خشائب
منسوب است به خشبیه که طایفه ای از روافض اند وبه هر یک از آنان خشبی گویند. (از انساب سمعانی) منسوب است به خشبه که موضعی است در افریقا. (از انساب سمعانی)
منسوب است به خشبیه که طایفه ای از روافض اند وبه هر یک از آنان خشبی گویند. (از انساب سمعانی) منسوب است به خشبه که موضعی است در افریقا. (از انساب سمعانی)
دهی است از دهستان تراکمۀ بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 122هزارگزی جنوب خاوری کنگان و یکهزاروپانصدگزی شمال راه فرعی لار به گله دار. دارای 130 تن سکنه است. آب آن ازقنات و محصول آنجا غلات و تنباکو و شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان تراکمۀ بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 122هزارگزی جنوب خاوری کنگان و یکهزاروپانصدگزی شمال راه فرعی لار به گله دار. دارای 130 تن سکنه است. آب آن ازقنات و محصول آنجا غلات و تنباکو و شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
نوعی از پارچۀ پوشیدنی باشد. (برهان قاطع) : بجان خشیشی سنجاب ما طلب دارد یکی که باشدش از گرم و سرد دهر خبر. نظام قاری. بنگر خط غبار خشیشی که صفحه ای زان خط بهیچ کاغذ و دفتر نوشته اند. نظام قاری. گاه همچون خشیشی مواج بمثال ستارگان سماء. نظام قاری
نوعی از پارچۀ پوشیدنی باشد. (برهان قاطع) : بجان خشیشی سنجاب ما طلب دارد یکی که باشدش از گرم و سرد دهر خبر. نظام قاری. بنگر خط غبار خشیشی که صفحه ای زان خط بهیچ کاغذ و دفتر نوشته اند. نظام قاری. گاه همچون خشیشی مواج بمثال ستارگان سماء. نظام قاری
عبدالله بن داود خریبی همدانی، مکنی به ابوعبدالرحمن. از کوفه بود ولی در خریبه بصره منزل گزید (بنابر قول ابوحاتم). او از اعمش و سلمه بن نبیطبن شریط روایت کرد و از او عبدالاعلی بن حماد و اهل عراق و بسال 211 هجری قمری درگذشت. ابوعلی غسانی بن داود می گوید او به خریبه بصره سکنی گزید و منسوب بدانجا شد و از اعمش و هشام بن عروه و ابن جریح و فضل بن عزوان حدیث شنید. (از انساب سمعانی)
عبدالله بن داود خریبی همدانی، مکنی به ابوعبدالرحمن. از کوفه بود ولی در خریبه بصره منزل گزید (بنابر قول ابوحاتم). او از اعمش و سلمه بن نبیطبن شریط روایت کرد و از او عبدالاعلی بن حماد و اهل عراق و بسال 211 هجری قمری درگذشت. ابوعلی غسانی بن داود می گوید او به خریبه بصره سکنی گزید و منسوب بدانجا شد و از اعمش و هشام بن عروه و ابن جریح و فضل بن عزوان حدیث شنید. (از انساب سمعانی)
محمد بن زین العابدین بن محمد بن عبدالمعطی الشیبی، جد شیبیین پرده داران کعبه در زمان حاضر. وفات او بسال 1253 هجری قمری بمکۀ مکرمه است. او راست رساله ای بنظم در مناسک حج برمبنای فقه شافعی. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 368)
محمد بن زین العابدین بن محمد بن عبدالمعطی الشیبی، جد شیبیین پرده داران کعبه در زمان حاضر. وفات او بسال 1253 هجری قمری بمکۀ مکرمه است. او راست رساله ای بنظم در مناسک حج برمبنای فقه شافعی. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 368)