جدول جو
جدول جو

معنی خشونت - جستجوی لغت در جدول جو

خشونت
درشتی کردن، درشت خویی، تندخویی، زبری، زمختی، ناهمواری، درشتی، تندی
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
فرهنگ فارسی عمید
خشونت
(تَ)
درشتی و زبری. (ناظم الاطباء). ضد لینت و نرمی، خلاف نعومت. (یادداشت بخط مؤلف) ، غلظت. (از ناظم الاطباء) : خشونت این کلمه مؤثر آمد و او را بگرفتند و به خوارزم فرستادند. (از ترجمه یمینی). امیر عضدالدوله با جلالت قدر و نباهت ذکر وخشونت جانب و عزت ملک و نخوت پادشاهی همواره رضاء آنجانب نگاهداشتی. (از ترجمه یمینی) ، سختی و تندی و تیزی. (ناظم الاطباء) : از سر حدت مزاج و خشونت طبع برلجاج اصرار نمود. (ترجمه تاریخ یمینی) ، سخت رویی. خشم. غضب. (از ناظم الاطباء) : بقالی را درمی چند بر صوفیان گرد آمده بود در اواسط هر روز مطالبه کردی و سخنهای با خشنوت گفتی. (گلستان سعدی) ، خشکی.
- خشونت حلق، خشکی گلو. (یادداشت بخط مؤلف).
- خشونت صدر، خشکی سینه. (از یادداشت بخط مؤلف).
- خشونت فم، خشکی دهان. (یادداشت بخط مؤلف).
- خشونت کردن، درشتی کردن. تندی کردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خشونت
درشتی و زبری، ضد نرمی
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
فرهنگ لغت هوشیار
خشونت
((خُ نَ))
درشتی، ناهمواری، تندخویی، بی رحمی
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
فرهنگ فارسی معین
خشونت
درشتی، درشت خویی، تندخویی
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
فرهنگ واژه فارسی سره
خشونت
تشدد، تندخویی، تندی، ستیزه جویی، ستیزه گری، درشتی، زبری، سختی، عنف، ناخواری
متضاد: نرمی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خشونت
عنفٌ
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به عربی
خشونت
Ferociousness, Fierceness, Truculence, Violence
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خشونت
férocité, truculence, violence
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خشونت
ferocia, truculenza, violenza
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خشونت
وحشت , شدت , درندگی , تشدد
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به اردو
خشونت
свирепость , насилие
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به روسی
خشونت
Wildheit, Gewalt
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به آلمانی
خشونت
жорстокість , лютий , жорстокість , насильство
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خشونت
brutalność, dzikość, przemoc
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به لهستانی
خشونت
凶猛 , 野蛮 , 暴力
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به چینی
خشونت
خشن بودن، خشونت، زبره
دیکشنری اردو به فارسی
خشونت
নিষ্ঠুরতা , বীভৎসতা , হিংস্রতা , সহিংসতা
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به بنگالی
خشونت
ferocidad, truculencia, violencia
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خشونت
ukatili, ukali, vurugu
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خشونت
vahşet, haşinlik, şiddet
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خشونت
잔인함 , 사나움 , 흉포 , 폭력
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به کره ای
خشونت
凶暴 , 凶暴さ , 暴力
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خشونت
אכזריות , אכזריות , אַכְזָרִיוּת , אֲלִימוּת
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به عبری
خشونت
ferocidade, truculência, violência
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خشونت
kebuasan, kekejaman, kebrutalan, kekerasan
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خشونت
ความโหดร้าย , ความดุร้าย , ความดุร้าย , ความรุนแรง
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به تایلندی
خشونت
wreedheid, woestheid, geweld
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به هلندی
خشونت
क्रूरता , क्रूरता , उग्रता , हिंसा
تصویری از خشونت
تصویر خشونت
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ عَبْ بی)
خشفان. (منتهی الارب) (تاج العروس) (لسان العرب). رجوع به ’خشفان’ شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
روندۀ در زمین و درآینده در چیزی، شمشیر برنده، گرد برآینده بشب، مرد شتابنده. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب) ، کسی که دخل کند در کارها. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب) (از بستان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مصدر دیگری است برای خشانه. (منتهی الارب) رجوع به خشانه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ نَ)
مصاهرت. ختونه. ختون. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به ختونه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
کلمه اوستایی بمعنی پاک، مقدس. رجوع به یشتها ص 32 و 604، و اشون شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خشانت
تصویر خشانت
درشتی زبری
فرهنگ لغت هوشیار