جدول جو
جدول جو

معنی خشنات - جستجوی لغت در جدول جو

خشنات
(خَ شِ)
جمع واژۀ خشنه. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام قسمتی از جنوب طهران، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ خان و خانه و بمعنی کاروانسراها میباشد: بعضی صحابه گفتند، یا رسول اﷲ این خانات و مساکن که در راه شام است ... (فتوح ص 4)، ضحاک گفت: خاناتی که مسافران در او فرودآیند، (فتوح ص 4)
لغت نامه دهخدا
(خُ بُ / خَ بَ)
غدر، دروغ، اصلاح کاری در یک بار و فساد آن در بار دیگر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : یقال انه لذوخبنات. در اقرب الموارد آمده است که ’خنبات’ نیز بدین معنی است یعنی انه لذو خنبات بجای انه لذو خبنات مستعمل است
لغت نامه دهخدا
(خَشَ)
جایی است در پس عبادان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ شَ)
جمع واژۀ خشبه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، مناره های بحری. (یادداشت مؤلف) : الخشبات: اساطین منصوبه فی البحر یوقد فوقها باللیل سراج لیهتدی به اصحاب المراکب. (مفاتیح العلوم خوارزمی)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
فرخنده. خجسته. مبارک. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). مرحوم دهخدا این کلمه را مصحف خنشان دانسته اند
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خوشنام. این کلمه معرّف خوشنام است. (یادداشت بخط مؤلف) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
شناه. جمع واژۀ شانی. (از ناظم الاطباء). دشمن دارندگان و این جمع تکسیر شانی ٔ است که مهموزاللام است. (غیاث اللغات). رجوع به شانی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خشانت
تصویر خشانت
درشتی زبری
فرهنگ لغت هوشیار