کنکاش کردن. (منتهی الارب). مشورت کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). مؤآمره. سگالیدن. بایکدیگر رای زدن. مشورت کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شاورته فی کذا مشاوره، رجوع کردم به او تا ببینم رای وی را در این کار و کنکاش نمودم، فانا مشاور. (ناظم الاطباء). و رجوع به مشاورت شود
کنکاش کردن. (منتهی الارب). مشورت کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). مؤآمره. سگالیدن. بایکدیگر رای زدن. مشورت کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شاورته فی کذا مشاوره، رجوع کردم به او تا ببینم رای وی را در این کار و کنکاش نمودم، فانا مشاور. (ناظم الاطباء). و رجوع به مشاورت شود
پیرایش بستان و باغ و کشت زار از علفهای خودرو و هرزه و سنگ و خس و خاشاک. وجین. (از برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) ، پیرایش درخت از شاخه های زیادتی. (از برهان قاطع). خشاره. (برهان قاطع) : جلامه، آنچه از خشاوه بیرون آید. (منتهی الارب)
پیرایش بستان و باغ و کشت زار از علفهای خودرو و هرزه و سنگ و خس و خاشاک. وجین. (از برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) ، پیرایش درخت از شاخه های زیادتی. (از برهان قاطع). خشاره. (برهان قاطع) : جلامه، آنچه از خشاوه بیرون آید. (منتهی الارب)