جدول جو
جدول جو

معنی خشابی - جستجوی لغت در جدول جو

خشابی
(خَشْ شا)
حجاج بن محمد خشابی رازی از اهل حدیث بود و به این نسبت معروف است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوابی
تصویر خوابی
خابیه، خم، خمره، سبو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
ویرانی، تباهی، فساد، بی نظمی
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
ویرانی. (از ناظم الاطباء) :
سه پایه بر فلک زد زین خرابی
گذشت از پایۀ خاکی و آبی.
نظامی.
به ز خرابی چو دگرکوی نیست
جز بخرابی شدنم روی نیست.
نظامی.
خرابی و بدنامی آید ز جور
بزرگان رسند این سخن را بغور.
سعدی.
چون نکردی خرابی آبادان
بخرابی چه میشوی شادان.
اوحدی (جام جم).
، زیان. ضرر. (ناظم الاطباء) :
خرابی کند خصم شمشیر زن
نه چندانکه دود دل پیرزن.
سعدی (بوستان).
- امثال:
بر خرابی صبر کن کز انقلاب
دشتها معموره و معمورها صحرا شود.
صائب.
خر خرابی می رساند از چشم گاو می بینند.
خر خرابی می کند گوش گاو را می برند.
، لاابالی گری. بی سامانی. (یادداشت بخطمؤلف) :
گرچه رندی و خرابی گنه ماست ولی
عاشقی گفت که تو بنده بر آن می داری.
حافظ.
، بیخودی از مستی. بیخودی از سیاه مستی:
دل که ز غمهات مست بود خراب است
عاقبت مستی ای دودیده خرابی است.
قطب الدین سرخسی (از لباب الالباب).
مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت.
حافظ.
، تاخت و تاراج، تباهی و فساد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خِ بی ی)
منسوب به خطابه: سخنهای خطابی و امثال آن که بنظر اول آنرا نظرهالحرفا گویند. (جهانگشای جوینی) ، لفظی و زبانی و شفاهی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خِشْ شا)
منسوب به خشان که بطنی است از مدحج. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(خَ بی ی)
دراز درشت اندام و برهنه استخوان در کمال سختی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
ابوبکر محمد بن صرح بغدادی معروف به خرابی، از روات است. او از محمد بن اسحاق مسیبی و غیره حدیث دارد و ابوبکر بن مجاهد و ابوالحسین بن منادی از او روایت دارند. (از معجم البلدان). در تحلیل علم حدیث، روات به عنوان کسانی شناخته می شوند که توانایی انتقال صحیح و دقیق احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) را دارند. این افراد با ارزیابی دقیق راویان، توانسته اند احادیث صحیح را از دیگر روایات غیرمعتبر تفکیک کنند و به این ترتیب اصول دینی را از تغییرات احتمالی محافظت کرده اند.
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طا)
ابومحمدعبدالله بن محمد بن حرب الخطاب. وی از نحویان بود و مذهب کوفی در نحو داشت و او راست کتاب النحو الکبیر و کتاب النحو الصغیر و کتاب عمود النحو. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
اوار ویرانی، تباهی، مستی و بی خویشتنی، زیان ویرانی مقابل آبادی، تباهی فساد، مستی و بیخودی، زیان ضرر
فرهنگ لغت هوشیار
سخنورانه، راستنمود بر انگیختن شنونده به انجام کاری که سود او در آن است بی نیازاز فرنود آوری (استدلال) منسوب به خطابه. یا قیاس خطابی. قیاسی است مرکب از مقدمات مقبوله یا مظنونه و غرض از خطابه و قیاس خطابی ترغیب مردم است در آنچه آنان را سود دارد از امور معاش و معاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
ویرانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
فشلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
Destructiveness, Destructivity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
destructivité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
руйнівність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
uharibifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
разрушительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
Zerstörungswut
دیکشنری فارسی به آلمانی
اختلال، خطا، اختلال عملکرد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
تخریب کاری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
ধ্বংসাত্মকতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
파괴성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
yıkıcılık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
zniszczycielność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
破壊性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
הרסניות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
विनाशकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
kehancuran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
vernietigingsdrang
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
destructividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
distruttività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
destrutividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
毁灭性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
ความทำลายล้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی