جدول جو
جدول جو

معنی خسی - جستجوی لغت در جدول جو

خسی
(خَ سی ی)
گلیم مانند و یا خرگاه مانندی که ازپشم گوسفند بافند. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
خسی
(خَ)
حقارت. پستی. دونی. (ناظم الاطباء) :
چرا که باز نداری چو مردمان بهوش
خسیس جان و تنت را ز ناکسی و خسی.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 470).
گر او راه دوزخ گرفت از خسی
ازیراه دیگر تو در وی رسی.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
خسی
(خُ)
پدرزن و پدرشوهر زن. خسر. (لغت محلی شوشتر) ، کلمه ای است که بدشمن گویند در وقت غلبه. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
خسی
پشمباف بد
تصویری از خسی
تصویر خسی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خسیس
تصویر خسیس
بخیل، فرومایه، پست، لئیم، رذل، دنی، سفله
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
ناکس. فرومایه. (دهار) (زمحشری) (منتهی الارب). لئیم. دون همت. پست. بدسرشت. سبک مایه. حقیر. (ناظم الاطباء). رذل. دنی. حقیر. دون. دنیه. ضد شریف. (یادداشت بخط مؤلف). ج، خساس. اخسّاء:
سه حاکمکند اینجا یکباره همه دزد
می خواره و زنباره و ملعون و خسیسند.
منجیک.
اف ز چونین حقیر بی هنر و عقل
جان و دل این خسیس بادا پیخست.
غیاثی.
گر خسیسان را هجی گویی بدین مدیح
گر بخیلان را مدیح آری بدین هجی.
منوچهری.
منظرت به ز مخبر است بدید
که به تن زفتی و بدل زفتی
در لئیمان بطبع ممتازی
در خسیسان به فعل بی جفتی.
علی قرط اندکانی (از فرهنگ اسدی چ پاول هرن).
ای بد نصیحتی که تو کردی مرا
تا چون فلان خسیس و چو بهمان کنم.
ناصرخسرو.
در تنوری خفته با عقل شریف
به که با جهل خسیس اندر خیام.
ناصرخسرو.
مامیز با خسیس که رنجه کند ترا
پوشیده نرم نرم چو مر کام را ز کام.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 261).
هرگز نشود خسیس و کاهل
اندر دو جهان به خیر مشهور.
ناصرخسرو.
و شریفترین (قوای ثلاثۀ نفس) همه است (یعنی قوه انسانی یا نفس ناطقه) و خسیس ترین قوتهای سه گانه قوت شهوانی است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
بنگر کجا شدند و چه زرها گذاشتند
کسری و کیقباد و فریدون و زال زر
گردون بجز موافقت دونان نمی کند
و ایام جز خسیس نمی پرورد دگر.
عمعق بخارائی.
اگر خسیسی بر من گران سر است رواست
که او زمین کثیف است و من سماء سنا.
خاقانی.
مبادا بهره مند از وی خسیسی
بجز خوشخوانی و زیبا نویسی.
نظامی.
بزیر پای پیلان در شدن پست
به از پیش خسیسان داشتن دست.
نظامی.
هرون الرشید را چون ملک و دیار مصر مسلم شد گفتا بخلاف آن طاغی که به غرور ملک مصر دعوی خدایی کرده نبخشم این مملکت را الا به خسیس ترین بندگان. (گلستان سعدی). جواهر اگر در خلاب افتد همان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد همان خسیس. (گلستان سعدی).
زاغ ملعون از آن خسیس تر است
که فرستند باز بر اثرش.
سعدی (صاحبیه).
بنی آدم نباشد هر خسیسی
نباشد چون فرشته هر بلیسی.
پوریای ولی.
شریف را بخسیسان رجوع می افتد
که برگ کاه بود داروی پریدن چشم.
صائب.
، ممسک. بخیل (در تداول عوام فارسی زبانان). (لغت محلی شوشتر) :
نه این طمع بتواند برید از این وعده
نه آن خسیس بگوید بترک ده دینار.
کمال الدین اسماعیل.
، در بعضی از کتب شافعیه خسیس چیزی است که کمتر ازنصاب سرقد می باشد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
چاه بسیارآب در زمین سنگلاخ که آب آن منقطع نشود. ج، اخسفه، خسف، ماده شتر بسیارشیر که در سرما شیرش زود منقطع شود. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). ج، اخسفه، خسف، ابر بسیارآب که از جانب چشمه برآید. (منتهی الارب) (از تاج العروس). ج، اخسفه، خسف
لغت نامه دهخدا
(خَ)
فرومایه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). ج، خسائل خسال، دون. ناکس از قوم. (منتهی الارب) (ازتاج العروس) (از اقرب الموارد). ج، خسائل، خسال
لغت نامه دهخدا
تصویری از خسیر
تصویر خسیر
زیانکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسیل
تصویر خسیل
فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
ناکس، فرومایه، دون، پست، حقیر، رذل، سبکمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
((خَ))
فرومایه، بخیل، جمع خساس، اخسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
کنس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
بخيلٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
Miserly, Tightfisted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
avare
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
קמצן , קמצן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
کنجوس , کنجوس
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
কৃপণ , কৃপণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
mnyonyo, mwenye moyo mgumu, mchoyo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
인색한 , 구두쇠
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
ケチな , ケチな , 吝嗇
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
ขี้เหนียว , ขี้เหนียว , ขี้เหนียว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
कंजूस
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
pelit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
gierig, gierigaard
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
tacaño, avaro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
mesquinho, avaro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
吝啬的 , 吝啬鬼
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
skąpy, skąpiec
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
скупий , скупий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
geizig, Geizhals
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
скупой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خسیس
تصویر خسیس
avaro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی