جدول جو
جدول جو

معنی خسپش - جستجوی لغت در جدول جو

خسپش
(خُ پِ)
عمل خسپیدن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ پُ)
کرمی که در پوستین و نمد و گندم افتد. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
ستارۀ مشتری را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). در حاشیۀ برهان قاطع این کلمه مصحف ’برجیس’ حدس زده شده است. رجوع به خسبی شود
لغت نامه دهخدا
(سِ پُ)
تخم اسپغول و اسپرزه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ پُ)
کرمی باشد که در جامه های مردم و سر پیدا شود، بهندی جون گویند. (آنندراج) (غیاث). قمل. قمال. (منتهی الارب) : هرنع، سپش خرد. هرنعه، سپش بزرگ. (منتهی الارب). هرنوع، سپش ریزه و سپش بزرگ. رجوع به سبش و شپش شود
لغت نامه دهخدا