جدول جو
جدول جو

معنی خسروگرجی - جستجوی لغت در جدول جو

خسروگرجی(خُ رَ / رُ وِ گُ)
وی از غلامان مملوک حاجی ابراهیم خان اعتضادالدوله شیرازی بود و بعد از ف تنه آن ایام چندی بملازمت اسداﷲخان ولد حاجی بسر برد و در خدمت نواب شاهزاده محمدتقی میرزا مقرری و جامگی خوار شد و مدتی بزیست و این بیت از اوست:
دل از خدنگ تو مجروح گشت و می ترسم
ز مرهمی که بر او کار نیشتر نکند.
(از مجمعالفصحاء ج 2 ص 110)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ رَ / رُو جِ)
منسوب به شهر خسروجرد نزدیک بیهق. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(پَ بَ تَ /تِ)
آرایش دهنده پادشاه. زیب ملوک. لایق شاهان:
چو بشنید بهرام بالای خواست
یکی جامه خسروآرای خواست.
فردوسی.
فرودآمد از کوه و بالای خواست
یکی جامۀ خسروآرای خواست.
فردوسی.
هم آنگاه بهرام بالای خواست
یکی مغفر خسروآرای خواست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُو گِ)
دهی است از دهستان قصبه بخش حومه شهرستان سبزوار، واقع در ده هزارگزی باختر سبزوار و دوهزارگزی شمال شوسۀ سبزوار به شاهرود. جلگه، معتدل، آب از قنات و محصول آن غلات و پنبه و زیره و شغل اهالی زراعت و راه اتومبیل رو است. از آثار باستانی بدانجا برجی است که از زمان قدیم ساخته شده و بنام میل خسروگرد معروف است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). و رجوع به حبیب السیر چ 1 تهران ص 399 و ’انجمن آرای ناصری’ و ’آنندراج’ شود: شهرکی است از خراسان بنزدیک سبزوار. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا