جدول جو
جدول جو

معنی خسروآرای - جستجوی لغت در جدول جو

خسروآرای
(پَ بَ تَ /تِ)
آرایش دهنده پادشاه. زیب ملوک. لایق شاهان:
چو بشنید بهرام بالای خواست
یکی جامه خسروآرای خواست.
فردوسی.
فرودآمد از کوه و بالای خواست
یکی جامۀ خسروآرای خواست.
فردوسی.
هم آنگاه بهرام بالای خواست
یکی مغفر خسروآرای خواست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ رَ / رُ وِ گُ)
وی از غلامان مملوک حاجی ابراهیم خان اعتضادالدوله شیرازی بود و بعد از ف تنه آن ایام چندی بملازمت اسداﷲخان ولد حاجی بسر برد و در خدمت نواب شاهزاده محمدتقی میرزا مقرری و جامگی خوار شد و مدتی بزیست و این بیت از اوست:
دل از خدنگ تو مجروح گشت و می ترسم
ز مرهمی که بر او کار نیشتر نکند.
(از مجمعالفصحاء ج 2 ص 110)
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ دَ دَ / دِ)
ستایشگر شاه. ثناگر پادشاه
لغت نامه دهخدا
(پَ دی دَ / دِ)
همگام با پادشاه. همراه شاه:
که بود از ندیمان خسروخرام
هنرپیشه ای ارشمیدس بنام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُو جِ)
منسوب به شهر خسروجرد نزدیک بیهق. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا