- خسائل
- جمع خسیل، فرومایگان ناکسان
معنی خسائل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرسمانها، پرسشها، دشواری ها
جمع رساله، ماتیکان ها نامک ها جمع رساله. الف - نامه ها مکتوبها. ب - کتابهای کوچک
خصلتها، صفتها
ناکسی ها، زبونیها
مسئله ها، موضوع ها، مطلب ها، پرسشهایی درباره مسائل شرعی، امور مشکل، معضل ها، سؤال ها، پرسش ها، جمع واژۀ مسئله
موضوعات، مساله ها
جمع وسیله اسباب لوازم (و با این وسایل و فضایل درخصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی)
دریوزه گر
پرسنده، سئوال کننده، پرسان
نگهدارنده، خودخواه مرد، ترفند کار
مردمان رذل و فرومایه
سؤال کننده، پرسش کننده، خواهنده، کسی که طلب احسان کند، کنایه از آنکه با گدایی چیزی از مردم بخواهد، برای مثال چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی - ۹۴)
سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است
سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است