جدول جو
جدول جو

معنی خزوبز - جستجوی لغت در جدول جو

خزوبز
(خَزْ زُ بَزز)
کنایه از لباس خوب و سر و سامان مرتب:
ببازارگانی برفتن ز جز
یکی کاروان دارم از خزوبز.
فردوسی.
در میان خزوبز مر خاک را پنهان که کرد
جز تو کز خاکی سرشته خفته در خزوبزی.
ناصرخسرو.
آزر بتگر تویی کز خزوبز
تنت چون بت پر ز نقش و آزر است.
ناصرخسرو.
تو در خزوبز بزیر طارم
خویشانت برهنه و پریشان.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ)
جمع واژۀ خز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خزوز
تصویر خزوز
جمع خز، از پارسی خزها جامه های خز
فرهنگ لغت هوشیار
بریان کردن، صدای سرخ کردن چیزی در روغن
فرهنگ گویش مازندرانی