جدول جو
جدول جو

معنی خزالی - جستجوی لغت در جدول جو

خزالی(خَ ز لا)
اسم موضعی است. (از معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ ما)
گیاهی است که خیری دشتی گویند و آن خوشبوترین گلهاست. (از ناظم الاطباء). ریحان بدوی. اسطوخودوس. خیری البر. (یادداشت بخط مؤلف). خیری بری. (بحر الجواهر). خزاما رجوع به خزاما شود. در اختیارات بدیعی آمده است: خزامی، خیری است و به شیرازی اردانه گویند و طبیعت وی گرم و لطیف بود و مسخن دماغ سرد بود و چون بیاشامند سؤالمزاج را نافع بود و جگر و سپرز چون بدان بخور کنند هر بوی گنده ای که باشد زائل کند و مسخن زخم گردد و مجفف رطوباتی که از آن روانه بود و رحم را پاک گرداندو نیکو و چون زن فرزجه ای از وی بخود گیرد آبستن گردد بفرمان آفریدگار و این مجرب است و چون سحق کنند و با ادویه بسرشند و بر جراحات ضماد کنند تحلیل دهد
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ به تکاب. کوهستانی و معتدل و سالم. آب از چشمه و محصول آن غلات و کرچک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آن جاجیم بافی و راه آن مالرو است. در دو محل به فاصله شش هزارگزی به نام خزائی بالا و پائین مشهور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
موسی بن جعفر بن نوح بن محمدخزاری، مکنی به ابوهارون از خزار بود و به عراق و حجاز رحل اقامت افکند و از محمد بن یزید حدیث شنید و از حمادبن شاکر حدیث کرد. (از معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
منسوب به خزار که ناحیه ای است در ماوراءالنهر نزدیک نسف. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام دیگر کوه خزاز است. رجوع به معجم البلدان یاقوت شود. در منتهی الارب آمده: نام کوهی است که عرب برآن آتش افروختندی بامداد غارت. و بدون الف و لام می آید. میدانی در مجمع الامثال می آورد: نام کوهی است و بدانجا وقعه ای بین نزار و یمن اتفاق افتاد:
و نحن غداه اوقد فی خزازی
هدیت کتایباً متحیرات.
- یوم خزازی، جنگی که در جبل خزازی واقع شده و از مشهورترین وقایع زمان جاهلیت است
لغت نامه دهخدا
(خُ)
محمد بن واثق خزاعی. یکی از کسانی بود که به ابوالفضل جعفر بن معتصم بن هرون الرشید مهدی بیعت کرد. (تاریخ گزیده چ لیدن ص 323)
عبدالرحمن بن خلف از کاتبان ابوبکر بود در مدینه. (از تاریخ گزیده چ لیدن ص 185)
لغت نامه دهخدا
(خُ عی ی)
منسوب به خزاعه که قبیله ای است از اعراب. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
منسوب به خزان و پائیز. (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف) :
آب انگور خزانی را خوردن گاه است.
منوچهری.
منزل فانی است قرارش مبین
باد خزانی است بهارش مبین.
نظامی.
کدام باد بهاری وزید در آفاق
که باز در عقبش نکبت خزانی نیست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خزامی
تصویر خزامی
کشه (اسطوخودس) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
پنداری گذرا منسوب به خیال از روی خیال: امر خیالی، تصوری وهمی موهوم، نا پایدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
پنداری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
خياليٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
Dreamy, Fanciful, Imaginary, Imaginative, Whimsical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
rêveur, fantastique, imaginaire, imaginatif, fantaisiste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
梦幻的 , 富有幻想的 , 想象的 , 富有想象力的 , 奇幻的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
خیالی , خیالی , تخلیقی , عجیب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
мечтательный , фантастический , воображаемый , творческий , причудливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
verträumt, fantastisch, imaginär, einfallsreich, skurril
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
мрійливий , фантастичний , уявний , творчий , химерний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
marzycielski, fantastyczny, wyimaginowany, twórczy, kapryśny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تخیّلی، خیالی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
ndoto, ya kufikirika, ya ubunifu, ajabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
স্বপ্নময় , কল্পনাপ্রসূত , কল্পনা , সৃজনশীল , অদ্ভুত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
sonhador, fantasioso, imaginário, imaginativo, caprichoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
hayalperest, hayali, yaratıcı, kaprisli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
꿈꾸는 , 공상적인 , 상상의 , 창의적인 , 변덕스러운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
夢見る , 空想的な , 想像上の , 創造的な , 気まぐれな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
חולמני , דמיוני , דִּמְיוֹנִי , יצירתי , מוזר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
khayalan, imajinatif, aneh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
ฝัน , จินตนาการ , จินตนาการ , มีจินตนาการ , พิลึก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
dromerig, fantasierijk, denkbeeldig, grillig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
soñado, fantástico, imaginario, imaginativo, caprichoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
sognante, fantastico, immaginario, creativo, bizzarro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خیالی
تصویر خیالی
कल्पनाशील , काल्पनिक , रचनात्मक , मनमौजी
دیکشنری فارسی به هندی