جدول جو
جدول جو

معنی خزاخز - جستجوی لغت در جدول جو

خزاخز
(خُ خِ)
توانا. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
خزاخز
(خَ خَ)
خزنده و خزیده. (ناظم الاطباء). بر یکدیگر خزیدن را گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خزاخز
خزنده، بر یکدیگر خزیدن
تصویری از خزاخز
تصویر خزاخز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خزاز
تصویر خزاز
فروشندۀ خز
فرهنگ فارسی عمید
(خَزْ زا)
خزفروش. (دهار) (یادداشت بخط مؤلف) ، خزباف. (یادداشت بخط مؤلف) ، سوداگر ابریشم خام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَزْ زا)
بنا بقول ابوعبیده نام کوهی است بین بصره و مکه و بنابر قول دیگر نام کوهی است از آن بنی غاصره. (معجم البلدان یاقوت)
نام بازار مشهوری است در مدینه. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(خَزْ زا)
احمد بن الحارث بن المبارک از مورخان بود و در بغداد به جهان آمد و در آنجا از جهان رفت و او را کتبی چون ’المسالک و الممالک’ و ’اسماء الخلفاء و کتابهم’ و ’الصحابه’ و ’مغازی البحر فی دوله بنی هاشم’ بوده است. (اعلام زرکلی ج 1 ص 35 چ 1)
لغت نامه دهخدا
(خُ زَ خِ)
توانا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ خُ)
آنکه گوشت های ساق وی ستبر باشد. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا