جدول جو
جدول جو

معنی خرمافروش - جستجوی لغت در جدول جو

خرمافروش
آنکه با فروش خرما کسب میکند. (یادداشت بخط مؤلف). تمّار. (دهار) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ)
فروشندۀ چرم. چرم فروشنده. صرّام. آنکس که فروختن چرم پیشه دارد. کسی که چرم فروشی پیشۀ اوست. رجوع به چرم فروشی شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نام رودی است که در نزدیکی خرابه های شهر قدیمی گرگان به گرگانرود می پیوندد و از سه نهر تشکیل می شود. یکی پسرک در حاجی لر که از کوه نیلی سرچشمه می گیرد و بنام چهل گیسو یا چهل چای معروف است. دوم نهر تره که از درۀ چناشک و قانچی یا درۀ پارسیان جاری میشود. دیگر نرصو که بقول اهل محل از املاک مربوط به نریمان جد رستم بوده است که از آن مشتق شده، نریمانصو بمرور زمان نیز صو شده که نام کوهی نیز هست که در نزدیکی آن است. کانالی در قدیم آب را از مسافت چهار میل از خرمارود بباغهای گرگان میبرده است. (از مازندران و استراباد رابینو ترجمه فارسی ص 291)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
گردنه و رودیست در راه بسطام به جرجان. یاقوت آنرا دیده است. (از معجم البلدان). ظاهراً باید این ’خرمارود’ همان ’خرمابه رود’ باشد که رشیدالدین فضل الله در تاریخ غازانی از آن نامی برده است. رجوع به خرمابه رود شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
باده فروش. می فروش. شرابی. خمار. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَوَ دَ / دِ)
آنکه خر فروشد. آنکه الاغ فروشد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا