جدول جو
جدول جو

معنی خرماتو - جستجوی لغت در جدول جو

خرماتو
(خُ)
نام قلعتی بوده است به آن طرف کردستان و نام دیگر آن قلعۀ مختصر میباشد: در وقتی که امیر تیمور گورکان از عراق عرب بجانب دیاربکر در حرکت آمد و بموجب فرمان واجب الاذعان با سپاهی جلادت نشان متوجه اردوی کیهان پوی گشت و از کردستان گذشته بقلعۀ مختصر که آنرا خرماتو گویند رسید. (از حبیب السیر ج 3 چ خیام ص 459)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرمابن
تصویر خرمابن
درخت خرما، نخل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرمالو
تصویر خرمالو
میوه ای شبیه گوجه فرنگی، با پوست سرخ رنگ و طعم گس که پس از رسیدن شیرین می شود، درخت این میوه با برگ هایی درشت
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
نام میوه ای است که درختان آن در جنگلهای شمال ایران فراوان و میوه های آن خرمایی رنگ و کوچک است و جنس خرمای ژاپونی آن دارای میوۀ درشت سرخ رنگ و بی هسته است. (از گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 251). خرماهندو. خرماهندی. اندی خرما. اندوخرما. فرمنی. فرمونی. انجیر. خرماآلو. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به خرماآلو شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نام ارتفاعاتی که سر راه طهران به مشهد قرار دارد. رابینو میگوید: سه راه از نوده به دشت یموت هست، جنوبی ترین آن خان دور و وسطی قراتپه و شمالی آن گردنۀ صادقانلی است. راه باریکی از نوده به میانه سر راه طهران به مشهد هست که از ارتفاعات خرمالو شروع و به جلگۀ زردوا منتهی میشود. (از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 320)
دهی است جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر واقع در 24هزارگزی باختری هریس و 3هزارگزی شوسۀ تبریز - اهر. این ده در جلگه واقع است. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی، فرشبافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ)
جمع واژۀ خرمه. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرماگون
تصویر خرماگون
برنگ خرما خرمایی، نوعی اسب برنگ خرمایی
فرهنگ لغت هوشیار
میوه ایست قرمز رنگ که مزه شیرینی دارد درختی است جزو تیره های نزدیک به تیره زیتونیان که میوه اش شبیه گوجه فرنگی و دارای پوست سرخ و نازک است. طعم آن در آغازگس است و بعد شیرین میشود، میوه درخت مذکور
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از طایفه نخیلات و از محصولات گرمسیری که دارای میوه ایست شیرین و لذیذ و گوارا موسوم بخرما و آنرا مخ نیز گویند و در جنوب ایران این درخت فراوان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرمازو
تصویر کرمازو
یکی از گونه های بلوط است که بنام محلی پالط نیز خوانده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه جرعه (شراب ومانندآن) ریزند، جامی باشد ناوچه دار و آن دو قسم است: بزرگ و کوچک. با بزرگ آن زنان در حمام آب بر سر ریزند با کوچک آن دارو شربت و غیره در گلوی اطفال ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
((خُ))
درختی است جزو تیره های نزدیک به تیره زیتونیان دارای برگ های درشت و میوه ای با پوست نازک و نارنجی رنگ، طعم آن در ابتدا گس و پس از رسیدن شیرین می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرمابن
تصویر خرمابن
نخل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
Obliging
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
obligeant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خرمالو، کلهو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
membantu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
সহায়ক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
mkarimu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
yardımsever
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
친절한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
親切な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
אדיב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
सेवाभावी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
послужливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
ใจดี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
behulpzaam
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
servicial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
disponibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
prestativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
乐于助人的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
pomocny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
hilfsbereit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
услужливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خدماتی
تصویر خدماتی
معاون
دیکشنری فارسی به اردو