نعت مفعولی از رعن. رجوع به رعن شود. از هوش بشده. سست. فروهشته از تابش آفتاب. (از منتهی الارب) (آنندراج). از هوش بشده بر اثر آفتاب. کسی که دماغ او از آفتاب بدرد آمده و بدین سبب سست گشته و بیهوش شده باشد. (از اقرب الموارد)
نعت مفعولی از رعن. رجوع به رعن شود. از هوش بشده. سست. فروهشته از تابش آفتاب. (از منتهی الارب) (آنندراج). از هوش بشده بر اثر آفتاب. کسی که دماغ او از آفتاب بدرد آمده و بدین سبب سست گشته و بیهوش شده باشد. (از اقرب الموارد)
شهر قدیمی است که در اعمال نینوی بوده در مقابل موصل و خراب شده. گویند در این مکان گنجها وجود دارد و آورده اند. که جماعتی از گنجهای مزبور یافته بمقام بی نیازی رسیده اند. (معجم البلدان). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
شهر قدیمی است که در اعمال نینوی بوده در مقابل موصل و خراب شده. گویند در این مکان گنجها وجود دارد و آورده اند. که جماعتی از گنجهای مزبور یافته بمقام بی نیازی رسیده اند. (معجم البلدان). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لقب ولید بن مصعب است و او اول فراعنۀ مصر است. (برهان). این شخص نامش منس بوده و اولین پادشاه مصر بعد از وحدت مصر شمالی و جنوبی است. نامی که مؤلف برهان ذکر کرده حاصل اشتباه تاریخ نویسان دورۀ اسلامی است. رجوع به تاریخ ملل شرق تألیف آلبر ماله و ژول ایزاک ترجمه عبدالحسین هژیر ص 32 و نیز رجوع به فراعنه و فرعون موسی در همین لغت نامه شود نام پدر خضر. (از منتهی الارب)
لقب ولید بن مصعب است و او اول فراعنۀ مصر است. (برهان). این شخص نامش منس بوده و اولین پادشاه مصر بعد از وحدت مصر شمالی و جنوبی است. نامی که مؤلف برهان ذکر کرده حاصل اشتباه تاریخ نویسان دورۀ اسلامی است. رجوع به تاریخ ملل شرق تألیف آلبر ماله و ژول ایزاک ترجمه عبدالحسین هژیر ص 32 و نیز رجوع به فراعنه و فرعون موسی در همین لغت نامه شود نام پدر خضر. (از منتهی الارب)
خرعوبه. ناقۀ دراز و کلان بسیارشیر، شاخۀ یکسالۀ درخت، شاخۀ تر و تازه و دراز و نازک و نورسته. فرعوبه، زن جوان نیکواندام و نرم فرعوبه، زن سپید و نرم تناور پرگوشت باریک استخوان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
خرعوبه. ناقۀ دراز و کلان بسیارشیر، شاخۀ یکسالۀ درخت، شاخۀ تر و تازه و دراز و نازک و نورسته. فرعوبه، زن جوان نیکواندام و نرم فرعوبه، زن سپید و نرم تناور پرگوشت باریک استخوان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
نام شهری است. (از برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) : تا ابوبکر توئی چون قصب شکّرریز این یکی مؤذن خام آمده از خرغونا. منجیک (از لغت نامۀ اسدی). دی در ره خرغون بیکی ساده پسر بر. سوزنی (از صحاح الفرس)
نام شهری است. (از برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) : تا ابوبکر توئی چون قصب شکّرریز این یکی مؤذن خام آمده از خرغونا. منجیک (از لغت نامۀ اسدی). دی در ره خرغون بیکی ساده پسر بر. سوزنی (از صحاح الفرس)
نام ایالتی است بحدود زیر: جنوب بدریای سیاه، جنوب شرقی به کریمه، شرق به یکاترینوسلاو، شمال کیف و پودولیا، غرب به بسارابیا. مساحت آن 71284 کیلومتر مربع و جمعیت آن 2137836 تن. این سرزمین از نواحی حاصلخیز خاک روسیه است و محصولات آن بقولات و میوه و دام می باشد. از شهرهای مهم آن اودسا و نیکولایف است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) قصبه ای است بجنوب روسیه کنار دریای سیاه ورود خانه دنیپر با بیست وپنجهزار نفر جمعیت. این قصبه بسال 1788 میلادی تجدید بنا شده و به اسم شهر قدیم خرسون نامیده گردیده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام ایالتی است بحدود زیر: جنوب بدریای سیاه، جنوب شرقی به کریمه، شرق به یکاترینوسلاو، شمال کیف و پودولیا، غرب به بسارابیا. مساحت آن 71284 کیلومتر مربع و جمعیت آن 2137836 تن. این سرزمین از نواحی حاصلخیز خاک روسیه است و محصولات آن بقولات و میوه و دام می باشد. از شهرهای مهم آن اودسا و نیکولایف است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) قصبه ای است بجنوب روسیه کنار دریای سیاه ورود خانه دنیپر با بیست وپنجهزار نفر جمعیت. این قصبه بسال 1788 میلادی تجدید بنا شده و به اسم شهر قدیم خرسون نامیده گردیده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
شهر قدیمی است در شبه جزیره کریمه و به احتمال اقرب به یقین بجایگاه کنونی سباستاپل. مردمان این شهر از مهاجران یونان بودند که بعداً بتحت حمایت مهرداد ارمنی درآمده و سپس بدست رومی ها افتاده اند. رجوع به خرسونس شود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
شهر قدیمی است در شبه جزیره کریمه و به احتمال اقرب به یقین بجایگاه کنونی سباستاپل. مردمان این شهر از مهاجران یونان بودند که بعداً بتحت حمایت مهرداد ارمنی درآمده و سپس بدست رومی ها افتاده اند. رجوع به خرسونس شود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)